یادداشت‌های حبیب توکلی (64)

          شب قدر بود حوصله ام سر رفته بود خسته بودم تازه می خواستیم بریم احیاء ۳۰ دقیقه وقت داشتم رفتم سر کتاب خونه کنسرو غول دیدم برش داشتم یکم که خوندم دیدم بدرد شب قدر نمیخوره و ولش کردم یه ۴ ،۵ روزی گذشت تا دوباره گرفتمش دستم تا آخر خوندم خوب بود ولی 
صرفا جهت سرگرمی نوشته شده بود و تازه خیلی درست راجع به آکوت توضیح نداده بود ولی از غول خوشم اومد و پایان خوبی داشت ولی بنظرم لایق جایزه کلاغ سفید هم نبود ۳.۵ نظر من راجع به کنسرو غول
                        با تشکر حبیب توکلی
        

          سلام  این کتاب رو اسفند خوندم ولی مثل همیشه حس یادداشت نوشتن نبود تا اینکه مغزم به من گفت خسته نشدی خیلی وقته که یادداشت نمی نویسی میای تو بهخوان یه یللی تللی می کنی می ری و این شد که اومدم تا در مورد بندر امن با شما صحبت کنم:
خب این کتاب انتظارمو از مهرک بالا برد و کتاب خوبی بود بنظرم می شد پایانش یک کم بهتر باشه ولی این خوب بود و یه ایراد دیگه که داشت این بود که داداشش خیلی حرف گوش کن بود و بنظرم یک کم غیر عادی اومد در کل کتاب خوبی بود لایق ۵ ستاره 🌟 
                    با تشکر حبیب توکلی 
        

          با سلام بنظرم با انتظاری که خانم مالک برام درست کرده بودن خیلی جالب نبود و درس گرفتم دیگه ریسک نکنم تو نمایشگاه و کتابی که تازه اومده رو نخرم.
                                                                                                                      با تشکر حبیب توکلی
        

          سلام علیکم من این کتاب رو تقریباً اولش که اسمش را شنیدم خوشم نیامد مخصوصاً روی جلدش نوشته بود مورد تأیید آموزش و پرورش که اصولاً کتاب های جالبی معرفی نمی کنه (البته برخی موارد خوبه)دیگه بخاطر پستی که منتشر کرده بودم مجبور شدم بخوانمش و پشیمان هم نشدم بخاطر اینکه هم راجع به فردوسی مطالب بیشتری آموختم و هم 😁ام که نکات مثبتی هستند (بقول معلممون اول نکات مثبت بعد نکات قابل بهبود شما این کلمه رو بلد فرض کنید)نکات قابل بهبود:
۱.متن کتاب محاوره ای بود
۲.برخی از جمله هایی که مثلاً قرار بود خنده دار باشند طنز نبودند و این احساس خوبی به خواننده نمی دهد که البته در متن اندک بود .
۳. بنظر من اگر شوخی ها با لحن جدی تری بیان شود شوخی ها بانمک تر میشوند 
                            شما نفر ۳۶ در صف هستید باتشکر از صبر  شکیبایی شما حبیب توکلی
        

          سلام واقعا دوستش دارم اولش به زور دخترعموم خریدمش و بعدش هم به زور پستی که منتشر کردم خواندمش ولی انقدر جذاب بود که تا اخر خواندم و حالا هم به زور مغز یادداشت نوشتم 
                                                                                                                                            با تشکر حبیب توکلی
        

          سلام این کتاب مثل کتاب (قتل در قطار سریع السیر شرق)تا اواسط تعلیقی نداشت ولی یک دفعه جالب شد مخصوصاً آخر کتاب سیر داستانی اش ضعفی نداشت و کتاب با مدرک جلو می رفت نه احساس و  شم  امّا مثل همیشه پوآرو یک دفعه میومد تمام مسائل را فاش میکرد و کتاب تمام می شد من خوشم آمد و جالب بود و واقعا جنایی بود بخاطر اینکه هم آدم ربایی داشت هم قتل و هم مسائل روانشناسی.
                                                با تشکر حبیب توکلی 
        

          با سلام و بدرود 
بنظر من این کتاب اصلا در ژانر وحشت قرار نمی گیره ممکنه اولش یکم گولت بزنه ولی اینطور نیست بنظرم کابوس های خنده دار بهتر بود و اگر قسمت زینت و صمد حذف می کردن قشنگتر از آب در می آمد بقول آقای نظامی گنجوی 
کم گوی گزیده گوی چون در البته کتاب نکات جالبی هم داشت مثلا من وقتی فهمیدم آن جسد برای کالبد شکافی است کمی ضد حال خوردم و چشم هایم فرمان خواندن نمی داد ولی به زور آن مرحله را رد کرده و به قسمت کاتی بیگ رسیدم اینجا بازگشت کتاب داشت البته باز می تونست یک خورده دیر تر یاورحسین برسه و بیشتر ما رو تو تعلیق بذاره
                                                                                                                 باتشکر حبیب توکلی
        

          سلام این کتاب را اولش بخاطر اسمش قضاوت کردم (چون یاد کتابی دستور العمل افتادم)اما آقای محمدرضا  زائری به من اصرار کرد که این کتاب را بخوانم من هم قبول کردم نیم ای که ندادم بخاطر این بود که زیاد سرگی و لری را گنده می کرد. من عاشق حقایق جالب اش بودم و از قسمت شعار های لری و سرگی متنفر و در کل امتیاز ۴/۵ برازنده اش بود .  بنظرم همه کاره ی googleهم سرگی بود چون حتی از لری نابغه تر بود و بیشتر  ایده ها را سرگی می داد 
                                                                      با تشکر حبیب توکلی
        

          انتظارم از آقای شاه آبادی این نبود داستانی که نه سر داشت و نه ته     
                    با تشکر حبیب توکلی
        

          به عمه ام زنگ زدم گفتم  که چه کتاب هایی از آگاتا کریستی خوانده گفت قتل در قطار سریع السیر شرق و ده بچه زنگی گفتم می توانم ده بچه زنگی را  بخوانم گفت بله. ده بچه زنگی را خریدم  خیلی طول کشید تا این کتاب را بخوانم آخر در تابستان تنبل شده بودم وقتی به قتل تونی مارستون رسید حدس هایی زدم که در  آخر درست در آمد البته بعدش کمی گمراه شدم ولی دوباره به همان حدس  رسیدم 
                                                             با تشکر حبیب توکلی
        

          سلام کتاب خوبی بود مردی باسواد که توانست به امامش کمک کند ممنون از خانم مصطفی زاده چون من اسلم ترک نمی شناختم  
                                                  با تشکر حبیب توکلی
        

          با سلام خانم کریستی واقعاً این کتاب رو خوب نوشتند . جای کاری اشکال نداشت به جز اینکه،پوآرو تقریباً قاتل و آدم هایی در قتل دست داشتند رو بخشید این کتاب رو پیشنهاد می کنم قبل از خواب نخوانید چون ذهن شما را تسخیر می کند و نمی گذارد بخوابید. من به شخصه بخش پوآرو می نشیند و فکر می کند را بیشتر دوست داشتم و من نتوانستم این کتاب را تند بخوانم چون کتاب فکر برانگیزی  بود 
        
                                       🙏🏻با تشکر حبیب توکلی       
        

          با سلام کتابی بود که زیادی عامیانه شده بود و به نظرم این یکی از نقطه ضعف هایش بود .  و بعضی از جوک هاش خنده دار نبود (البته به مترجم حق می دهم چونکه بیشتر جوک های آمریکایی بازی با حروف است) ولی چند تا از جوک هایش خیلی سخیف بود ، درکل  بدک نبود .
                                                                 با تشکر حبیب توکلی
        

          با سلام یک شب از خانه ی مادربزرگم برگشته بودیم من خسته بودم ولی خوابم نمی برد حال کتاب هایی که داشتم می خواندم هم نداشتم گفتم حالا که حوصله ام سر فته برم یک کتاب کوتاه بخونم به سراغ مهرکی هایی که در قفسه بود رفتم (آخه کتاب های کوتاهی داره) این کتاب رو برداشتم و روی مبل دراز کشیدم و شروع کردم به خواندن کتاب تو دلم گفتم ۱۰۰ صفحه یه هویی بخونمش دیگه تا اینکه دیگه تموم شد و هورا گفتم دیگه رفتم خوابیدم ولی اون این کتاب خاطره ی خوبی برام رقم زد و به نظرم خانم میر ابوطالبی خیلی خوب این کتاب رو نوشتن 
                                                         با تشکر حبیب توکلی
        

          سلام بدک نبود( البته به نظر من ) آخه خیلی کالا های بهتری می توانستند با آن همه پول بگیرند .

                                                                 با تشکر حبیب توکلی🙏
        

          سلام این کتاب نسبت به کتاب قبلی ای که از آقای حسن زاده خوانده بودم ی سر و گردن پایین تر بود. البته  بعضی جاهایش خندیدم.  
 پایانش بدک نبود. ولی کلاً کتاب قبلی که از ایشان خوانده بودم"کلاغ کامپیوتر" توقع مرا بالاتر برده بود.
 اگر بخواهم نمره بدهم با ارفاق ۴/۵ .

                                                با تشکر حبیب توکلی
        

          سلام این کتاب خوب بود وتو را می کشاند تا ببینی چه می شود ، البته که ۲۷ صفحه ی اول کتاب که کم و بیش خیلی ربط نداشت بیهوده بود و گنگ و به نظر من اگه حذف می شد بهتر کتابی ک_و_تا_ه مختصر و مفید بود ومن دوست داشتم اگر چه من جای فردریش بودم نمی ذاشتم که بچه های مدرسه به من بی ادبی کند و بزنند یه می ترساندمشان و یا جایی قایم می شدم و رویا پردازی کنم البته که آنها داشتند زور گفتند اما هیچی بهتر بود البته اگر دوستی داشت من این حرف را نمی زدم اما چون تک بود به نظرم این درست تر البته فردریش که کف دستش را بو نکرده بود که این اتفاق می افتد ولی او که می دانست بچه بهش بد نگاه می کند باز احتیاط بهتر بود بقول قیمی ها احتیاط شرط عقله 
                                                                             با تشکر حبیب توکلی
        

          سلام من این کتاب را دوست داشتم اما بعضی از توصیف هایش راجع به خانه ها یا لباس ها قدیمی بود و من درک نکردم .البته باید به نویسنده حق بدهیم چون که این کتاب در زمان قاجار می گذرد . بگذریم خود داستان، هیجان داشت و  هی می گفتی وای الان چی کار می کنه؟  یه کم ترسیدم  یا بهتر بگویم  مرموز  بود تا ترسناک . از شخصیت رحیم و حبیب سلمونی خوشم امد. بخاطر اینکه شجاعت و جسارت داشتند. و باهوش بودند. ولی عطا یکخورده زیاد می ترسید. البته منم بودم می ترسیدم  . جمعاً عطا هم خوب بود . تکیه کلام بشیر "انقدر"  بود.  مثلاً چرا انقدر نمی ریم؟ یا چرا انقدر نمی گی ؟و کلاً بنظرم بشیر ننر بود. و راجع به عزت سلطان ... که خیلی آب زیر کاه بود و به نظرم دیوانه بود. شازده هم که از عزت بدتر خیلی مرموز بود .و بعضی داستان بعداً لو می رفت اما یکی دوجاش گُنگ بود . جمعاً کتاب رو دوست داشتم .
                        
                                                                          با تشکر حبیب توکلی 
        

          سلام من از آقای بهجت خوشم می آمد به خاطر  همین همانطور که گفته بودم اول العبد را خواندم  ، خیلی مختصر بود ولی مفید  باتشکر  حبیب توکلی
        

          سلام لطفاً به یادداشت بانوی شعر فارسی مراجعه کنید 
باتشکر حبیب توکلی