یادداشت‌های Melika Z (53)

Melika Z

Melika Z

1404/4/11

          4.5⭐
واقعا برای این کتاب سخته که خلاصه‌ای تعریف کرد...
اما میشه گفت داستان راجب دختری به اسم "گوئنت‌"اعه که به تازگی متوجه میشه درونش ژن سفر در زمان رو داره میتونه به سال‌های گذشته سفر کنه و دوباره برگرده، وقتی این موضوع رو با مادر خودش درمیون میذاره متوجه میشه که ماجرا خیلی بزرگتر از این حرف‌هاست و خیلی‌ها هستن که میتونن مثل اون توی زمان سفر کنن و حتی یه انجمن مخفی و سری برای کمک به حاملان ژن برای ایمن سفر کردن در زمان وجود داره و خلاصه گوئنت ناخواسته درگیر اینجور موارد میشه و متوجه میشه که به نحوی آخرین کسی‌اعه که این ژن سفر در زمان رو به ارث برده و در پیشگویی‌ها به اون لقب "یاقوت سرخ" رو دادن که علاوه بر سفر در زمان میتونه از "جادوی کلاغ" هم استفاده کنه...

فضای داستان به شدت جذاب و متفاوت بود! حقیقتا من موقع شروع کتاب حتی از خلاصه داستان اون خبر نداشتم و فقط به توصیه‌ی یکی از دوستانم شروع کردم به خوندن و وقتی دیدم با یه کتاب ژانر فانتزی طرفم خیلی تعجب کردم، علاوه بر اون شنیدم که این مجموعه سه گانه، سه‌تا فیلم به اسم خوده کتاب‌ها هم داره که قراره بعده خوندن هر سه کتاب‌ حتما شروعشون کنم
        

0

Melika Z

Melika Z

1404/4/6

          3.5⭐
معمولا پیشنهاد میشه قبل از شروع این مجموعه، اول مجموعه کاراوال خونده بشه... و خوب من همینکار رو کردم و به طور خلاصه بخوام بگم این مجموعه از خیلی جهات از کاراوال قوی‌تر عمل کرده و عاشقانه slow burn بهتری داره
دلیل اینکه امتیاز کتاب رو کم دادم بیشتر به خاطر این بود که کل کتاب اول در نظرم شبیه مقدمه بود برای داستان اصلی که از کتاب دوم شروع میشه و این به نظرم یه نقص اومد.
پایان کتاب به نحوی نوشته شده که حتما ترغیب بشید تا جلد دوم رو بلافاصله شروع کنید

و اما راجب خوده داستان:
این کتاب شروع داستان عاشقانه یکی از شخصیت‌های فرعی مجموعه کاراوال هستش که این شخصیت فرعی از جلد دوم کاراوال به اسم "اسطوره‌ای" وارد داستان میشه. این شخصیت جکس، شاهزاده‌ی قلب‌ها نام داره که قدرتمند و نامیراست و بوسه‌ی او برای همه سمی‌اعه به جز عشق حقیقی او
از طرفی دیگر اوانجلین فاکس رو داریم، دختری با موهای رزگُلد با رگه‌های طلایی، که با قلبی شکسته به جکس پناه میبره و از او میخواد باهاش معامله‌ای انجام بده تا عروسی عشقش با خواهر ناتنی‌اش رو به هم بزنه

در کل کتاب رو به طرفداران فانتزی رمنس پیشنهاد میکنم، به نظرم بسیار قویتر از کاراوال واقع شده و حتی اگه مجموعه کاراوال رو نخوندید، میتونید این مجموعه رو شروع کنید!

❗❗اگه کاراوال رو نخوندید ولی توی برنامتون هست این کتاب رو شروع نکنید چون آخر مجموعه‌ی کاراوال رو اسپویل میشید❗❗
        

0

Melika Z

Melika Z

1404/4/6

          خوب این کتاب اصلا جالب نبود، به هیچ وجه!!! کاملا پشیمون شدم از خوندنش! 
نه شخصیت پردازی خوبی داشت، نه دنیا سازی کاملی، و نه داستان گویی درستی!!

این کتاب در مورد دختری است به نام الیزه که از نسل جن‌هاست و رازی در سینه دارد که باعث میشه افراد زیادی از نسل انسان‌ها به دنبال قتل اون باشند.
از اون‌طرف کامران رو داریم، شاهزاده نسل انسان‌ها که بعد از مدت‌ها به دستور شاه، پدربزرگش، به قصر فراخوانده شده و در مسیر بازگشتش به قصر به الیزه برمیخوره و سرنوشت این دو نفر به ‌شکل عجیبی بهم گره میخوره... 

خوب گفته میشه که این کتاب از شاهنامه الهام گرفته شده، با این حال با خوندن این کتاب حتی شاهنامه رو هم جلوی چشمتون بد جلوه میده! 

به شخصه اعتقاد دارم اگه قراره از کتابی الهام بگیری و اسم شخصیت‌ها رو بیاری، حداقل نباید قهرمان رو به شرور و برعکس تبدیل کنی، یا حداقل داستان گذشته‌اشون و روابطشون و... نباید تغییر بدی! خوب اگه قراره همه چیز رو تغییر بدی حداقل اسم‌هاشون هم تغییر بده چون کاملا یه کتاب جدید نوشتی نه یه داستان الهام گرفته شده!

از لحاظ شخصیت پردازی که تمام تمرکز روی شخصیت‌های الیزه و کامران بود و بقیه‌ی شخصیت‌ها رسما به فراموشی سپرده شدند، انگار از نظر نویسنده اونقدر مهم نبودند که کمی راجبشون توضیح بده و براشون وقت بزاره، از اون‌طرف انقدر راجب تفکرات و ذهنیت‌های الیزه و کامران توی کتاب نوشته شده که حال آدم بهم میخوره!!
 یعنی مثلا اگه الیزه بخوره زمین بیشتر از یک صفحه‌ی تمام، بارش فکری(اورتینک) خالص داریم!!! وای من خوردم زمین بدنم درد میکنه، اون قسمتی که دیروز زخمی شد هم الان درد گرفته، الان میان بیرونم میکنن، بعد آواره کوچه خیابون میشم، راستی کامران الان کجاست؟، بعد طاعون میگیرم میمیرم، بعد تمام مردم کشورم رو نا امید میکنم، من خانواده‌ام رو سرافکنده کردم.... زن جای غر زدن خودتو جمع کن! این چه بساطیه راه انداختی؟؟؟؟؟؟ سر کامران هم همین داستان بود... انگار نویسنده به زور میخواست 500 صفحه بنویسه و 450صفحه چرندیات نوشته، اون 50 صفحه باقی‌مونده هم اصل داستانه که همونم خیلی چرت بازگو شده

برای دنیاسازی هم همینقدر بگم که همه چی رو هوا بود! نه توضیح درستی راجب قدرتا و نحوه کارکردنشون، نه توضیح کاملی برای گذشتگان و زندگی مردم، نه حتی مشخص کردن مرزبندی و مشخص کردن سلسه مراتب‌ها، تازه همین توضیحات ناقص رو از یک چهارم کتاب به بعد میتونید به درست بیارید!

به شخصه اعتقاد دارم نحوه داستان گویی 80 درصد برای نوشتن یک کتاب خوب رو تشکیل میده!
بزارین با یه مثال بگم، دقت کردید یک خاطره‌ی یکسان ممکنه از سمت یه نفر خیلی خنده دار و باحال و از سمت یه نفر دیگه خیلی بی‌مزه به نظر برسه؟؟ اینا همش برمیگرده به نحوه داستان گویی...
خانم مافی یه ایده نسبتا خوب داشتن که با این نحوه داستان گویی‌اشون خرابش کردند. کتاب به شدت کنده، به شددددتتتتت!!! صبر و اعصاب فولادین لازم دارین تا تمومش کنین، پر از غر زدن های الکی، کند گذشتن زمان، و نامفهوم و گیج کننده بودن داستان!
قشنگ یادمه دقیقا به نصف کتاب رسیده بودم و هنوز متوجه نمیشدم چه خبره! اگه همین ایده رو به یه مبتدی در نویسندگی بدین کتاب خیلی قشنگتری تحویلتون میده تا این کتابی که خانم مافی نوشته!

خیلی متاسفم اما این نویسنده منو ناامید کرد، فکر نکنم دیگه چیزی ازشون بخونم، کتاب‌های قشنگتری هم وجود داره که وقتتون رو براش بذارید.
        

0

Melika Z

Melika Z

1404/4/6

0