یادداشتهای سید محمد بهروزنژاد (87) سید محمد بهروزنژاد 2 روز پیش آلیس یودیت هرمان 3.5 5 «به نام خدا» مجموعه داستان بههمپیوستهی آلیس(۲۰۰۹) دومین اثری است که از هرمان به فارسی ترجمه شد. هر داستان به مرگ شخصیتی از اطرافیان آلیس میپردازد و اثر این نیستی را بر او نشان میدهد. در این اثر هیچ هیجانی جریان ندارد و ما بیشتر با روان سوگوار شخصیت اصلی همراه میشویم، در یک روند آرام و عمیق. هرچند کتاب پیچیدگی فرمی ویژهای ندارد اما فهم معنای مدنظر نویسنده به خاطر تفاوت فرهنگها و بیان غیرمستقیم در مواقعی سخت میشود. ترجمه در برخی جملهها و معادلیابیها روان نیست اما در مجموع خوب است. محمود حسینیزاد گفتهاست منتقدان آلمانی مجموعهداستان آلیس را در آلمان چندان ستایش نکردند و یودیت هرمان به این نکته اشاره کرده که آلمانیها آن را نفهمیدهاند و ایرانیها آن را درک نموده و جزء کتابهای خیلی موفق است 0 28 سید محمد بهروزنژاد 2 روز پیش این سوی رودخانه ی ادر یودیت هرمان 3.7 3 «به نام خدا» خانه تابستانی، بعداً (۱۹۹۸) اولین اثر یودیت هرمان که مجموعه داستانکوتاه بود با موفقیت بسیار همراه شد. منتقدان از همان ابتدا از آثار او استقبال کردند و با انتشار این کتاب او را صدایی تازه در ادبیات معاصر آلمان خواندند. هرمان پس از آن، هیچ، جز ارواح(۲۰۰۵) مجموعه داستان دیگری را منتشر کرد. اینسوی رودخانهی اُدر انتخابی از داستانهای این دو مجموعه است. پوچی و روزمرگی مدرن با زبان مقطع و سرد نویسنده به خوبی منتقل شده. داستانها بلندتر از داستانهای لتیپارک دیگر اثر نویسنده اند و همچنین فهم معناشان به دشواری مجموعه دیگر نیست. پ.ن: درباره ویژگیهای سبکی هرمان میتوانید به «یودیت هرمان: چهرهنگار انسان مدرن» مراجعه کنید. 0 6 سید محمد بهروزنژاد 1403/4/22 شبیه: نیمایی های عاشورایی علی داودی 2.5 2 به نام خدا اشعار کتاب در ظرف و معنی بسیار کوتاهاند. عمده اشعار خالی از کشف عمیق اند و تنها بازیهای زبانی سطحی در خود دارند. بیشتر به متنهای اینستاگرام میخورند تا شعر درست و درمان. با احترام به ارادتمندی شاعر به درگاه اهل بیت (علیهم السلام)، حرف خوب را باید خوب زد. 0 24 سید محمد بهروزنژاد 1403/4/15 باغ تلو مجید قیصری 2.8 4 به نام خدا «باغ تِلو» در سال ۱۳۹۹ پس از گذشت چهارده سال از توقیفش، برای بار دوم منتشر شد. مرضیه دختری انقلابی در خانوادهای به شدت معمولی است. دختر بودن به تنهایی، مخصوصاً در خانوادهای مردسالار_مانند بیشتر خانوادهها_ چالش ایجاد میکند، حالا انقلابی و بسیجی بودن را هم به آن اضافه کنید. اما این آخر کار نیست. او سالهای اول جنگ به خوزستان میرود و اسیر میشود و بعد از دو سال برمیگردد. قضیه از این قرار است: آیا جامعه، او را _با تمام ویژگیهایی که گفتیم_ میپذیرد؟ مجید قیصری ایدههای بکر و دستنخوردهای را مینویسد. حتی اگر فضای کلی اثرش با دیگران و یا دیگر آثار خودش مشترک باشد: جنگ و پسلرزههایش. قیصری با بررسی نگاه مردم به دختر جوانِ از اسارت برگشتهای همزمان دو موضوع زن و جنگ و نسبتشان با یکدیگر را تحلیل میکند. او هم دغدغه جنگ دارد و هم دغدغه حقوق زن. نویسنده کلیشهی مردِ قهرمان، زنِ ضعیف را میشکند و از زنی مینویسد که مرد تر از هر دو مرد خانهاش از اول انقلاب مبارزه کرد و از همان آغاز به عنوان امدادگر به جنگ رفت و اسیر شد. اما تلخی ماجرا اینجاست که جامعه همین زن را هرچند در ابتدای بازگشت به وطن قهرمان مینامد و تاجگل گردنش میاندازد اما بعدتر با دخالت در زندگی شخصیاش و با نفهمیدنش میآزارد و طرد میکند. همانگونه که قبل از اعزامش به جنوب، خانواده(نماینده جامعه مردسالار) کمکهایش به محرومان را درک نمیکرد و به خاطر زیاد از خانه بیرون ماندن به او گمان بد میبُرد. راوی برادر کوچک مرضیه است که از شواهد و قرائن برمیآید بین پانزده تا هفده سال داشته باشد. زبان راوی، لحن گستاخانه و روراستش و کلماتی که به کار میبرد با سن او تناسب دارد. همچنین شخصیتپردازی او نیز از رهگذر روایت انجام میشود. انتخاب برادر مرضیه به عنوان راوی به درستی سبب میشود ما مرضیه را از دید مردسالارانهای ببینیم و مدام شاهد انتقاد خانواده از او باشیم. شخصیتپردازیها خوب، دقیق و آشنا است. گفتوگوهای داستان هم کیفیت بالایی دارند و با گوینده بسیار تناسب دارند. فضاسازی به اندازه و کارآمد است و اوج زیبایی آن در توصیف باغ تِلو که موقعیت اصلی داستان است دیده میشود. روند داستان هم پیشبینیناپذیر و به همین دلیل واقعی است. اما این واقعی بودن از درام کار کم نکرده و ما هرقدر جلوتر میرویم شاهد درگیریهای احساسی و موقعیتهای داستانی بیشتری هستیم. تعداد صفحات کم کتاب، کوتاه بودن فصلها و راوی نوجوانش رمان باغ تلو را به اثری خوشخوان تبدیل کرده. قیصری در این کتاب هم مانند دیگر آثارش توضیح زیادی نمیدهد به طوری که من معتقدم غیر از این صد و پنجاه صفحه نوشتهشدهی کتاب صد و پنجاه صفحه دیگر هم هست که خود مخاطب باید کشف کند. در واقع اگر بدون دقت چنین داستانهایی را بخوانید احساس میکنید بعضی رفتارهای شخصیتها ناگهانی و بیمنطق است و علت بعضی رویدادها مشخص نیست. در حالیکه اگر به سرنخهای نویسنده(گفتگوها، شخصیتپردازیها و...)دقت شود به ظرافت کار پیمیبرید. پایانبندی اثر در رساندن معنای کلی رمان بسیار موفق است و همچنین وزن دراماتیک بالایی دارد و در ذهن ماندگار میشود. در پایان اگر ادبیات ضدجنگ_به معنای روشنفکریاش_ و ادبیات پایداری را دو سر یک طیف بدانیم مجید قیصری جایی در آن میانه ایستاده است. چرا که او آسیبهای جنگ را کتمان نمیکند_کاری که ادبیات پایداری انجام میدهد_ و از آن طرف سپاسگزار قهرمانان جنگ است_حال آنکه ادبیات ضد جنگ نیست_ برای او دفاع همان اندازه محبوب است که جنگ منفور. 2 18 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/16 بیست زخم کاری محمود حسینی زاد 2.7 15 به نام خدا محمود حسینیزاد را به ترجمههای دستاولش از ادبیات امروز آلمان میشناسم. و خوشبختانه با ترجمه خود او دو اثر از یودیت هرمان خواندهام که در نقد این رمان بسیار راهگشا بودند. بیشک حسینیزاد در خط به خط رمانش تأثیرگرفته از داستانهایی است که ترجمه کرده. همین مسئله بزرگترین ایرادِ بیست زخم کاری است که سرچشمه ایرادات دیگری است. در این متن یودیت هرمان را به عنوان نمایندهای از ادبیات امروز آلمان آوردهام. در آثار هرمان( دستکم دو کتابی که من خواندهام) رویکردی مینی مالیستی دیده میشود. درباره شخصیتها توضیحات کمی ارائه میشود. توصیفات فضایی گاهی با دو سه کلمه انجام میشود. به طور کلی نوعی ابهام در داستان جریان دارد. این ویژگیها به خودی خود بد یا خوب نیستند و باید نسبت به ایده اصلی اثر سنجیده شوند. یودیت هرمان دغدغه کلان ندارد و موضوع داستانهایش مسائل جزئیِ روزمره است. بیشترْ روابط عاشقانه، شکست در زندگی و مواردی از این دست... ایده اصلی رمان حسینیزاد اما بسیار گسترده و پردامنه است: عصیان یکی از اعضای خانواده مافیا علیه تمام خانواده. موقعیتهای داستانی او هم متنوعاند: خارج از کشور، جنوب، شمال، پایتخت. برای ملموس شدن تمام موقعیتها نیاز به فضاسازی هست که در این رمان نیست. روابط خانوادگی و بازی قدرت هم بسیار سطحی باقی میماند. تعداد شخصیتها نیز بسیار زیاد است اما هیچکدام کامل پرداخته نشده و ما با تعدادی فامیل( نه حتی اسم کوچک!) طرفیم که عطش قدرت کورشان کرده و همه مانند هم رفتار میکنند. نباید سبک روایت و پرداخت یودیت هرمان برای چنین رمانی استفاده شود. چرا که برای باورپذیر شدن فضای مافیایی اثر، باید توصیف کرد، فضاسازی داشت، شخصیتها را پرداخت. در عمل چند صد صفحه برای چنین رمانی لازم است نه صد و بیست و هفت صفحه با بسیاری فضای خالی بین خطوط و بندها! حال آن که هرمان نیازی به این کارها ندارد، برای او مهم نیست گذشته شخصیتش چه بوده. چرا که او میخواهد استیصال شخصیت را در زمان حال نشان بدهد. هرمان برشی از زندگی را پیش چشم ما میگذارد که قرار نیست کامل باشد. زبان یودیت هرمان مقطع و دارای جملات کوتاه است. دیالوگها در متن پخشاند و ساختار جملات متفاوت است. اینجا هم نویسنده بیست زخم کاری از هرمان تقلید کرده و همین ویژگیهای زبانی را در رمانش انعکاس داده که باعث شده جملات کتاب غیرفارسی به نظر برسند. در واقع او با ساختاری خاص از جملات آلمانی میخواسته فارسی بنویسد! این دو ایراد عمده اثر (زبانی و ساختاری) هر دو ریشه در تقلید نابجا از ادبیات روز آلمان دارند و نشان میدهند که هیچ وقت نباید بیتوجه به ایده اصلی، فرمولی از پیش تعیین شده را در اثرمان پیاده کنیم. نتیجه این گرتهبرداری ادبی، ناتوانی مخاطب از عمیقشدن در اثر است. به گونهای که به خاطر پرداخت کمِ همهچیز، نه اشخاص و نه رویدادهای داستان برای مخاطب اهمیتی پیدا نمیکنند و تأثیری بر او نمیگذارند. پ.ن: امیدوارم سریال خوبی از رویش ساخته باشند. 0 33 سید محمد بهروزنژاد 1403/2/7 خانه ام آتش گرفته است آریل دورفمن 3.8 4 به نام خدا «خانهام آتش گرفته است» متشکل از ده داستان کوتاه است که هرکدام به نوعی به دیکتاتوری پینوشه مربوط میشوند. به فقر، به مبارزان و به خانوادههای آن دوران. با اینکه آریل دورفمن را نویسندهای حرفهای و صاحب سبک میدانم این اثر او را «تلاشی ناموفق در نوشتن داستان کوتاه» میبینم که نیمی از داستانهایش را در یک کلمه میتوان بیان کرد: «شعار» هیچ داستانی از اندیشه_ هرچند سطحی_ خالی نیست اما نویسنده باید بداند که مخاطب پیش و بیش از هر چیز میخواهد داستان بخواند. او نباید با سخنرانیهای شخصیتها اندیشهاش را فریاد کند بلکه باید فکرش را در سراسر داستان پخش کند و بگذارد مخاطبْ خود آن را کشف کند. شعارزدگی در این مجموعه باعث شده نیمی از داستانها، منطق مخدوش، پایان بیمعنا و پیرنگ ضعیف داشته باشند. البته ناگفته نماند که دورفمن در آثار بلندش بسیار قدرتمندتر ظاهر شده و توانسته ترکیبی متوازن از اندیشه و داستان ارائه کند. پ.ن: شعارزدگی در ادبیات متعهد _به هر چیزی_ بسیار دیرینه و فراگیر است و معلوم نیست تا چه زمانی، چه آثار ارزشمند دیگری را بناست نابود کند. 0 8 سید محمد بهروزنژاد 1403/1/15 مدار صفر درجه جلد 1 احمد محمود 4.2 7 به نام خدا تا صفحه چهارصد جلد یکم توانستم بخوانم. احمد محمود نویسنده مورد علاقه من است اما متأسفانه هرقدر میخواهم خوشبین باشم نمیتوانم بی ماجرایی محضِ رمان را نادیده بگیرم. گفتوگو نویسی بی نقص و زبان صیقل خورده هم نمیتواند بیکشش بودن داستان را جبران کند. پس، چون چاره نیست میروم و می گذارمت... پ.ن: ان شالله بعدها میخوانمش تا ببینم چرا اینقدر معروف است! 2 26 سید محمد بهروزنژاد 1402/12/27 جانشین استیون کینگ 3.0 3 به نام خدا دغدغه داستان این است: اگر دستیابی به سودی کلان، بسته به یک عمل خُرد غیر اخلاقی باشد، انسان چه میکند؟ و اگر به عملی غیر اخلاقی_هرچند کوچک_ دست بزند، واکنش روانیاش چه خواهد بود؟ استیون کینگ در مقدمهی کوتاه کتاب میگوید که اخلاقیات یک امر ثابت و همیشگی نیست و اصطلاحاً نسبی است. اما مفهومی که داستان منتقل میکند عکس حرف کینگ است: وجدان انسانی فعل غیراخلاقی را به هیچ بهانهای نمیپذیرد. البته امکان دارد نظر نهایی استیون کینگ ترکیبی از این دو گزاره باشد: وقتهایی هست که در دوراهیها انسان نمیتواند اخلاق را انتخاب کند یا حتی مجاز است انتخاب نکند، اما این دلیل نمیشود که وجدانش آسیب نبیند. داستانِ کوتاه و پرهیجانی است و در عین حال فکرشده و با مفهوم. نمونه خوبی از اندیشه سطح بالا در قالبی حرفهای. پ.ن: مترجم به گفته خودش نام اثر را از «اخلاق» به «جانشین» تغییر داده تا این کتاب با آثار حوزه علوم انسانی اشتباه نشود اما با توجه به مقصود نویسنده، عنوان اصلی اثر بسیار گویاتر از عنوان ترجمه است. 0 12 سید محمد بهروزنژاد 1402/11/20 نامزدی آقای ایر ژرژ سیمنون 2.6 2 به نام خداوند ژرژ سیمنون نویسنده پرکاری است که در دنیا به رمانهای جناییاش، مخصوصاً آثارش درباره کمیسر مِگره، شناخته میشود. او را در ایران کمتر میشناسند. نامزدی آقای ایر از رمانهای جنایی مستقل اوست که مِگره در آن حضور ندارد. در محلهای در یکی از شهرهای فرانسه قتلی سادیستی رخ داده و اهالی محل را مشوش کرده. دو هفته از قتل میگذرد. پلیس پیشرفتی حاصل نکرده و همچنان به تعقیب و مراقبت از آقای ایر، مظنون اصلی پرونده، مشغول است. اما هیچ مدرکی بر علیه او ندارد. پیرنگ داستان خیلی جدید نیست اما روش پرداخت بسیار متفاوت است. زاویه دید رمان، سوم شخص نمایشی با تمرکز بر شخصیت آقای ایر است. ذهنیات و احساسات شخصیت اول و دیگر شخصیتها از طریق کنشهایشان نشان داده میشود و این حالت به اندازهای محسوس است که انگار نویسنده تمام ماجرا را با دوربینی ضبط کرده و بعد عیناً هر چه دیده را نوشته. اگر تمام جملات ذهنی رمان را جمع ببندیم با اِرفاق دو صفحه میشوند! این هنر نویسنده است که بدون آوردن جملات احساسی و ذهنی شخصیت ها را به خوبی میپردازد به طوری که ما جزئیات روانی آقای ایر را میفهمیم، تنهاییاش را درک میکنیم و حتی برایش دل میسوزانیم. البته پرهیز نویسنده از توضیح و تفسیر باعث شده فهم پیرنگ داستان و علت و انگیزه رفتار شخصیتها نیاز به تمرکز داشته باشد. به عبارتی میشود گفت به خلاف معمولِ رمانهای جنایی، نویسنده جمع بندی نمیکند و فهم پیشامدها را به عهده مخاطب میگذارد. روند داستان کند است و تمرکز بر شخصیت اصلی است. حل معمای قتل در درجه دوم اهمیت است و در واقع معمای اصلی معمای شخصیت آقای ایر است. البته از نیمه دوم رمان تزریق هیجان به نمایشگاهِ هنرهای سیمنون افزوده میشود. نامزدی آقای ایر رمان جناییِ مدرن و روان شناختی است که از نویسندهاش هم کمتر در ایران شناخته شده است. پ.ن: نشر چترنگ از محدود نشرهایی است که در زمینه آثار جنایی بسیار خوب فعالیت میکنند و عناوین حرفهای را با ترجمههای سطح بالا عرضه میکنند. 0 20 سید محمد بهروزنژاد 1402/10/16 صحیفه سجادیه: نیایشهای جاودانی حضرت علی بن الحسین (ع) علی بن الحسین(ع) 5.0 14 به نام خدا متن صحیفه سجادیه نیازی به معرفی ندارد و همچنین از نقد فراتر است اما درباره ترجمه آن میتوان نکات مختصری گفت. آشنایی با ترجمه استاد گرمارودی از این متن مقدس سبب شد تا من برای بار نخست شروع به خواندن آن کنم. چرا که تا قبل از آن، تسلط به عربی نداشتم و ترجمهای که اینگونه به دل بنشیند نیز سراغ نداشتم. روش ترجمه طبق گفته خود استاد، زبان معیار همراه اندکی باستانگرایی بوده، تا سایهای از قدمت متن در برگردان مشخص باشد. بنابراین متن در عین روانی، ادبی و کهن هم هست. دکتر گرمارودی تا جایی که زیادهروی نبوده و معنا فدا نمیشده از برابرنهاده های فارسی استفاده کردهاند و اینطور نبوده که مانند برخی مترجمان بعضی کلمات عربی را عیناً تکرار کنند. ( مانند ترجمهی: جبروت به جبروت، عظمت به عظمت، عزت به عزت، و مانند آن! ) از آن جا که آقای گرمارودی شخصیت پژوهشگری دارند کتاب پر است از پینوشتهای مفید که اغلب منبع ترجمه کلمهای خاص را گفتهاند. متن فراز دوازدهم و سیزدهم از نیایش چهل و ششم صحیفه سجادیه همراه با ترجمه و پینوشت سید علی موسوی گرمارودی : انْصَرَفَتِ الآْمَالُ دُونَ مَدَى كَرَمِكَ بِالْحَاجَاتِ، وَ امْتَلَأَتْ بِفَيْضِ جُودِكَ أَوْعِيَةُ الطَّلِبَاتِ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَ بُلُوغِ نَعْتِكَ الصِّفَاتُ، فَلَكَ الْعُلُوُّ الْأَعْلَى فَوْقَ كُلِّ عَالٍ، وَ الْجَلَالُ الْأَمْجَدُ فَوْقَ كُلِّ جَلَالٍ آرزوها پیش از آنکه به منتهای کرمت برسند، با نیازهای برآورده، باز میگردند و جامهای درخواست، از فیض تو سرشار میشوند و توصیفها پیش از رسیدن به حقیقتِ ستایش تو از هم میپاشند(۵٢٧)؛ پس فرابرترا که تویی بر فراز هر فرازمند و شکوه والاتر توراست برتر از هر شکوه دیگر. ۵٢٧. تَفسّخ: عَجَزَ و ضَعُفَ / تَقَطَّع (ریاض السالکین، ج ۶، ص ٢١۴) كُلُّ جَلِيلٍ عِنْدَكَ صَغِيرٌ، وَ كُلُّ شَرِيفٍ فِي جَنْبِ شَرَفِكَ حَقِيرٌ، خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ، وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِكَ، وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ هر بزرگی در برابر تو خرد و هر شریفی در کنار شرف تو، ناچیز است هرکه جز به تو رو کرد، ناامید شد و هرکس جز از تو چیزی خواست، زیان دید و هرکه جز به درگاه تو فرود آمد(۵٢٨)، تباه گردید. و هرکه جز از سرزمین سرسبز فضل تو خرّمی خواست، دچار خشکسالی شد. ۵٢٨. اِلمام: فرود آمدن (مصادراللّغه ص ٩۴) خدایش حفظ و رحمت کناد! که ما را با صحیفه مأنوس کرد. آمین... 4 27 سید محمد بهروزنژاد 1402/10/14 پاییز بهاریست که عاشق شده است: مجموعه رباعی میلاد عرفان پور 3.8 6 به نام خدا کشف عمیق و ماندگار کم داشت و کلیشه زیاد. از کارهای ابتدایی و ضعیف عرفان پور است. 0 13 سید محمد بهروزنژاد 1402/8/5 گزینه اشعار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی محمدرضا شفیعی کدکنی 4.7 1 به نام خدا نام دکتر کدکنی با پژوهش ، نقد ، تصحیح و تدریس در حوزه شعر و ادب فارسی گره خورده و متاسفانه کمتر او را به عنوان شاعر میشناسیم. این گزینه برای ورود به جهان شعری استاد انتخاب خوبی است. استاد در کسوت شاعری عموماً از جهت معنا لطیف و طبیعتگرا ، و از نظر ساختار نوسرا است. همچنین زبان ایشان کهنگرایی متعادل و دلنشینی دارد . مانند اکثریت شاعران نوپرداز، تصویرسازی نیز در شعر دکتر کدکنی حضور پررنگی دارد. موعظه غوک در هجوم زندگی ، در سوز خورشید تموز پای در زنجیر خاک تفته می نالد گون: «روزها را می کنم ، پیمانه ، با آمد شدن» غوک نیزاران لای و لوش گوید در جواب: «چند و چند این تشنگی ؟ خود را رها کن همچو ما پیش نه گامی و جامی نوش و کوته کن سخن» بوتهی خشک گون در پاسخش گوید : « خَمُش! پای در زنجیر ، خوش تر ، تا که دست اندر لجن» غوک: قورباغه یا وزغ لوش : گل سیاه تیره که در زیر آب نشیند. 3 20 سید محمد بهروزنژاد 1402/7/21 دادخواست، صد شعر اعتراض محمدمهدی سیار 3.8 1 به نام خدا دادخواست مجموعه صد شعر اعتراض به انتخاب محمد مهدی سیار و امید مهدی نژاد است. استاد کاظمی در مقدمه کتاب شعر اعتراض را تعریف میکند و تاریخچهای از این نوع نادر شعر فارسی ارائه میدهد. متاسفانه اشعار کتاب سه ایراد بزرگ دارند: 1. برخی اشعار در تعریف شعر اعتراض نمیگنجند. یعنی اجتماعی نیستند و بیشتر به عالم درونی شاعر مربوطاند. 2. بعضاً دغدغه محتوا، باعث بی توجهی به فرم شده. شعر شاید از نظر مضمون خوب باشد اما به خاطر ارائه ضعیفش چنگی به دل نمیزند. 3. مثنویها و قصیدههای چندین صفحهای مخاطب را در هنگام خواندن خسته میکند. متاسفانه بعضی از آنها ایراد شماره دو را هم دارند. گردآوران این مجموعه هر دو از شاعران بسیارخوب معاصر اند و این ضعف در انتخاب به نظر میرسد به نوپا بودن شعر اعتراض برمیگردد. به این معنا که شعر اعتراض هنوز اول راه است و صد شعر درجه یک ندارد. با این حال خواندن این مجموعه برای شاعران و یا شعر دوستان خالی از لطف نیست و آشنایی آنها با این جریان شعری را سبب میشود. 0 9 سید محمد بهروزنژاد 1402/7/17 دردانه علی سلیمانی 2.4 2 به نام خدا دردانه تلاشی است برای گردآوری کتابی مستقل از شاهبیتهای شعر معاصر. بهخودی خود ایده خوبی است اما این کتاب دو اشکال اساسی دارد: 1. هر تکبیت کاملاً فضای جدایی از ابیات دیگر دارد و هر شاعر هم ادبیات خاص خودش را. و این ارتباط گرفتن با این همه شعر متفاوت را سخت میکند. ضمن اینکه بعضی از تکبیتها به نظر میرسد فقط در بافت شعر شاهبیت محسوب بشوند و اگر جداشان کنیم ارزششان را از دست بدهند. 2. به گفته گردآوران، تمرکز کتاب بر تکبیتهای شاعران معاصر است و همین باعث شده بسیاری از از اشعار پختگی لازم را نداشته باشند و صرفا تلاشی ناموفق برای سرودن بیتی شاهکار باشند. 1 13 سید محمد بهروزنژاد 1402/7/15 پل معلق محمدرضا بایرامی 3.7 10 به نام خدا نادر صدیف، سرباز توپخانه، به تازگی مجروح شده اما به اصرار خودش از بیمارستان مرخص میشود و به خواست خودش به منطقهی مرزی دورافتادهای اعزام میشود. _منشی آتشبار گفت : «لازم نیست از کسی بپرسی اونجا آخر خطه. خودت متوجه میشی.»_ رفتارهای غیرعادی شخصیت اصلی به همین جا ختم نمیشود. او از ارتباط با آدمها پرهیز میکند و دائماً غرق خاطرات و افکار خودش است . به طرز بیمارگونهای به مرگ تمایل دارد اما خودکشی را گناه میداند، چیزی از درون او را آزار میدهد. روایت داستان نیمه سیال است و بیشتر مبتنی بر ذهن. راوی، سوم شخص محدود به شخصیت اصلی است. ذهن شخصیت اصلی هم آشفته بازار است. گاهی به گذشته میرود و گاهی اتفاقی در آینده نزدیک را با جزئیات تخیل میکند. داستان اتفاق ویژهای ندارد و تمام تمرکز روی شخصیت اول است. حتی زمان رخدادن داستان ( دوران دفاع مقدس) هم صرفاً ابزار نویسنده برای پرداخت شخصیت است. اگر اتفاقی هم رخ میدهد اهمیتش به سبب تاثیری است که بر شخصیت گذاشته، یا وضعیت شخصیت را تغییر داده یا به آن ثبات بیشتری بخشیده است. نثر کتاب در خدمت نوع روایت است. جملهها بسیار بلند و پر از حرف ربط «واو» و «یا» و خط تیره و جمله معترضه هستند. به نحوی که گاهی یک جمله در دل خود پنج شش جمله را جای میدهد. همین نثر دیوانهوار سرعت داستان را زیاد میکند و ذهن هذیانزدهی شخصیت اصلی را به خوبی نشان میدهد. بایرامی در پل معلق به بخشی از دفاع مقدس پرداخته که چندان شناخته شده نیست ، به آدمهایی که به اجبار نظام وظیفه به جنگ رفتند و نیت مقدسی نداشتند. به همین دلیل این رمان را میتوان ضدجنگ دانست اما در زمره ادبیات دفاع مقدس قرار نمیگیرد . در نهایت پل معلق اثری است کم حجم ، شخصیت محور ، ذهنی ، نوآور و قابل تحسین که بیش از اینها استحقاق دیده شدن دارد. پ.ن: پل معلق پلی است در منطقهای که صدیف خدمت میکند و همزمان نمادی است از وضعیت روحی او . 0 32 سید محمد بهروزنژاد 1402/6/25 ساحل تهران مجید قیصری 3.3 15 «به نام خدا» «ساحل تهران» جدیدترین مجموعه داستان مجید قیصری، سطح بالایی از ویژگیهای سبکی او را بروز میدهد. قیصری توضیح نمیدهد. بسیاری اوقات با دیالوگ و کنش مطلبی را به مخاطب میرساند. این ویژگی برای اکثر رمانخوانها و کسانی که به توضیحات نویسندگان دیگر عادت کردهاند فهم داستان را با مشکل مواجه میکند. در خواندن داستانهایی از این دست نمیتوان سریع از روی جملهها رد شد و امیدوار بود که در پایان داستان نتیجهای گرفت؛ چرا که نویسنده نشانهها را در سراسر داستان مینشاند و این به عهده خواننده است که آنها را پیدا کند. نشانهها گاه یک دیالوگ خاص، یک قاب عکس و یا کنشی از شخصیتی هستند. داستان کوتاههای او معمولا اتفاقات هیجانانگیزی ندارند و بیشتر بر احساسات و دریافتهای شخصيتها استوارند. البته تمام داستانها خالی از اتفاقات هیجانانگیز نیستند اما آن اتفاق اصالت ندارد بلکه اثر روانی و احساسی واقعه بر شخصیت، نقطه تمرکز نویسنده است. تا جایی که در پايان داستان شاید آن کشف نهایی فقط تغییر بینش یک شخصیت یا تاثیری روانی بر او باشد. نویسنده مخاطب را یک داستانکوتاهخوان حرفهای در نظر میگیرد. خودش در مصاحبهای میگوید: «یک مدت میگفتم مخاطب من نجف دریابندری است، یعنی یک آدم فوقالعاده باهوش مثلاً داستان خوب میخواند، خوب میشناسد و او باید از کشف لذتش را ببرد. چون خیلی ترجمههایش را دوست دارم و اینطوری برای خودم الگو قرار دادم، یک آدم پختهای است، نه یک نوجوان، نه یک جوان.»* چنین نگاهی به مخاطب باعث میشود نویسنده ساده ننویسد و در زیرلایه اثر، نماد و نشانه به کار ببرد. به همین خاطر داستانهای این مجموعه را حداقل دوبار باید خواند. سوژههای ساحل تهران مانند دیگر آثار نویسنده سوژههای بدیع و بکری هستند. همین نو بودن سوژه باعث میشود نوعی هوای تازه در داستان جریان داشته باشد. البته موضوع کلی اکثر داستانهای قیصری، جنگ، اتفاقا بسیار هم استفاده شده اما او این مکرر را هر بار از دیدگاهی نو و به روشی تازه میبیند و عمق این فاجعه را بیشتر نشان میدهد. شخصیتهای قیصری هم به مانند سوژههایش ویژهاند. خانمی که راننده تاکسی اینترنتی است، سرایدار خانهای که خاطراتی با آن خانه دارد، پسر یتیمی که هر مردی را میبیند پدر صدا میکند، و... اگر با ویژگیهایی که در بالا گفتم مواجهه نداشتهاید سراغ این کتاب نروید. اگر با این سبک مشکلی ندارید و نمیخواهید غیر از این، اثری از مجید قیصری بخوانید، ساحل تهران انتخاب بسیار خوبی است. اما اگر میخواهید بیش از اینها از قلم قیصری لذت ببرید و از او اثری نخواندهاید من ساحل تهران را توصیه نمیکنم، چرا که با خواندن آن احتمالا باقی آثار نویسنده از چشمتان میافتد، بهتر است از «سه دختر گلفروش» شروع کنید و باقی آثار قیصری را بخوانید، آنوقت اگر ساحل تهران را بخوانید لذتی بیحد خواهید برد. *(گفت و گوی حسام آبنوس با مجید قیصری، مجله الکترونیک واو) 2 30 سید محمد بهروزنژاد 1402/6/15 راهبندان میلاد عرفان پور 3.7 5 به نام خدا بیشتر رباعیها بدون کشف شاعرانه و صرفاً تکرار مضامین قدما و یا خود شاعراند. هرچند تعدادی (کمتر از نصف) رباعی بدیع هم در مجموعه هست. اما از آثار ضعیف عرفان پور است. 0 10 سید محمد بهروزنژاد 1402/6/15 الا دختر ... (دوبیتی های طربناک عرفانی) شرح لغات و اصطلاحات دشوار سیدمسعود شجاعی طباطبایی 3.5 3 به نام خدا مجموعه رباعی طنز به سبک و سیاق دوبیتیهای باباطاهر. متاسفانه تعداد اندکیشان خنده بر لبم آورد. واژهنامه آخر کتاب بهتر از اشعار است. در مجموع اما ارزش خواندن ندارد. توصیه میکنم از مهدی نژاد مجموعه شعرهای جدیاش را بخوانید. (رجزمویه، آتشگردان، ملاحظات و...) 0 8 سید محمد بهروزنژاد 1402/6/11 از شرم برادرم محمدکاظم کاظمی 3.8 5 . به نام خدا. از اولینهای عرفان پور است و انتظار زیادی نباید داشت. انشام دوباره بیست، بابای گلم! موضوع کسی که نیست، بابای گلم! دیشب زن همسایه به من گفت: «یتیم» معنای یتیم چیست؟ ، بابای گلم! پ. ن: تیمناً و تبرکاً 5 14 سید محمد بهروزنژاد 1402/6/3 نامه های کوفی سعید بیابانکی 3.0 4 به نام خدا. کتاب از سه بخش تشکیل شده: خیزرانی، سیاه و سفید، نامههای کوفی. بخش اول و سوم دربردارنده اشعار آیینی است و بخش دوم (سیاه و سفید) سروده های مختلف شاعر است. اگر ترتیب بخشها جابجا میشد و آیینیها بیفاصله میآمدند بهتر بود. یا حتی اگر جدا چاپ میشدند. چرا که با این ترکیب منِ مخاطب ممکن است با ذهنیت آیینی سراغِ بخش سیاه و سفید بروم و ارتباط درستی با اشعار برقرار نکنم. جدای از این مسئله خودِ اشعار کتاب، بدیع و بسیار زیبا هستند. 0 10