یادداشت‌های chino (67)

          wow...خب، اگه دنبال یه رمان کارآگاهی کوتاه هستین که تمام ویژگی های یه اثر معمایی رو داشته باشه، کتاب مناسبی رو انتخاب کردین.
هیگاشینو توی این کتاب‌ به ما یه نوع پلیدی رو نشون میده که ریشه قوی نداره ولی اونقدری بلنده که سایه های عظیمی رو ایجاد کنه.
این کتاب رو به کسایی که میخوان از ریدینگ اسلامپ هم دربیان توصیه می‌کنم.
هیجانش واقعا ۱۰/۱۰.
شخصیت پردازی ۱۰/۱۰
توصیف صحنه ها ۱۰/۱۰
پرده برداشتن از حقیقت ۱۰۰۰/۱۰ چون با وجود اینکه طی چند صفحه یک‌بند داره ازش صحبت میشه، به هیچ‌عنوان خسته کننده میشه و شما با خوندن هر بند بیشتر مشتاق میشین که ادامه بدین.
من این کتاب‌ رو از طاقچه بی‌نهایت خوندم.
        

          خب، اینجاییم با کتابی که به نظرم توی موقعیت مناسب خودش پیداتون می‌کنه.
این کتاب، کلا قلم این نویسنده، مثل یه دوست می‌مونه.
هرموقع شروع به خوندن می‌کنی وارد یه فضای گرم و راحت و صمیمی میشی.
برای وقتایی که ابر زندگی سیاه و سنگین میشه، خوبه که آدم یه فضای امن و خارج از دنیای اطراف برای خودش دست و پا کنه.
این کتاب رو به کسایی پیشنهاد می‌کنم که؛
_معنی زندگی براشون کمرنگ شده
_زیادی دارن روی چیزی سخت‌گیری می‌کنن و حالا کلافه شدن
_کمالگران
_دنبال یه چیز فان ولی با محتوان.
_ و البته...کسایی که عاشق چایی هستن😅

روند این کتاب‌ اصلا خسته کننده نیست. موقعیت جالب و هیجان‌انگیز و خنده دار زیاید پیش میاد و اصلا حوصله‌تون باهاش سر نمیره. در عین حال، ممکنه یه جاهایی اشکتون در بیاد.
شخصیت ها خیلی کامل هستن. خیلی خوب میتونین بشناسینیشون و باهاشون ارتباط بگیرین.
صحنه سازی ها به قدری قوی هستن که راحت بتونین فضاهارو تصور کنین و میون کلمه ها گم نشین.

یه مقدار حجمش زیاده، ولی ارزش خوندن داره.
(از روی خلاصه‌ش قضاوت نکنین، خلاصه‌ی کتاب خیلی بده واقعا کاش عوض می‌شد)
من این کتاب‌ رو از کتابخونه امانت گرفتم.
به نظرم ارزش بودن توی کتابخونه های شخصی رو داره.
        

          خب، این کتاب واقعا من رو برد توی دنیای خودش.
اون استرس، دلهره، ادرنالین، کثیفی، درد، دوستی، برادری، گرسنگی، جنگ آلمان...خیلی برام قابل تصور بود. همه‌شون رو به وضوح میدیدم، طوری که انگار خودم اونجا باشم.
ادبیات کتاب برام خیلی دلنشین بود. ترجمه عالی بود.
من...من واقعا تجربه منحصر به فردی رو با این کتاب‌ داشتم. سبک جدیدی بود که از امتحان کردنش خوشحالم.
پیشنهاد می‌کنم. به هر کسی که توی ذهنش این فکر رو داره که راجع به ادبیات جنگ و آلمان چیزی بخونه، این کتاب رو توی لیستش قرار بده.
من این کتاب‌ رو از طاقچه بی‌نهایت خوندم.
ولی بد نیست توی کتابخونه هم باشه. از اون کتاباس ممکنه بازم هوست بگیره.
        

          این کتاب از خیلی جهات مناسب خیلی از افراد نیست.
اگه سخت‌گیرین؛ جدی می‌گم، این کتاب مناسب نگاه منتقدانه نیست. وقت خودتون رو تلف نکنین.
اگه مثل من اعصابتون از دست کارکتر ها زود خورد میشه؛ همین الان منصرف بشین
اگه دنبال یه تجربه ‌تازه‌این؛ ۹۰ درصد این کتاب‌ کلیشه‌ای و قابل پیش‌بینی بود.
اگه مدت طولانی کتاب میخونین و خصوصا توی ژانر های رومنس و زندگی روز‌مره خیلی کتاب خوندین؛ این کتاب واقعا لول پایینی داره.
شاید کلا دو سه تا تیکه ی هیجان انگیز واسه من داشت. چهل درصد باقی مونده داشتم خدا خدا میکردم تموم شه.
نمیدونم بخاطر سانسور بود یا چی، ولی رابطه‌ی عاشقانه دوتا کارکتر اصلی که از دو سه تا چپتر اول معلومه کیا هستن، برای من اونقدر ریشه دار نشده بود که ازش لذت ببرم.
خوشحالم که این کتاب‌ رو نخریده بودم.
از طاقچه بی‌نهایت خوندمش.
پیشنهادش نمی‌کنم.
        

          فردریک بکمن هیچوقت آدم رو نا امید نمیکنه
حدود صد صفحه آخر رو فقط داشتم گریه میکردم
و داستان بریت ماری غمگین تر و رو مخ تر از چیزی بود که به نظرم رسیده
آه...
کتابش واقعا>>>>>>
ولی اینکه یادم نمیاد یوونتوس نماد چه چیزی بود روی مخمه
وای
کتابش خیلی قشنگ بود
        

          توی دو روز خوندمش
جذابیت خاص خودش رو داشت
چیزی نبود که دهنم رو باز بزاره ولی سرگرمم کرد
فکر نمیکردم برگرفته از یه داستان واقعی باشه
و خوشحال شدم که پایان شادی داشت
        

          سومین کتاب هم فوق العاده بود!
ولی نمیدونم چرا بعضی نظرای اینترنشنال از اینکه صحنه‌های عاشقانه‌ش یا همون اسمات داشت شاکی بودن...اتفاقا به نظر من خیلی هم زیبا با و دلپذیر بود! حتی با اینکه سانسور شده بود باز هم لذت بردم!
خیلی جاها میخواستم آپدیت بزارم ولی اپلیکیشن نمیزاره! حتی الانم نمیزاره! نمیدونم چرا...
خوبیش اینه که سوال توی ذهن آدم باقی میمونه که بخواد جلد چهارم رو بخونه...ولی اونقدرا هم دستش لای پوست گردو نمیمونه
واقعا برای فصل های بعد کنکجاورم
و این کتاب، این مجموعه فوق‌العادست!
        

          نمیدونم چی بگم...
فردریک بکمن، این مرد دقیقا میدونه باید چی بنویسه! 
کتاب فوق‌العاده‌ای بود/هست/خواهد ماند.
واقعا نمیدونم چجوری میتونم احساساتم رو توصیف کنم؛ درواقع حس میکنم با توصیف کردنش ارزش این حس رو پایین میارم.
دلم برای این کتاب‌ تنگ میشه...
اون اوایل با خودم میگفتم کاش یه نفر بریت‌ماری و اُوه رو با هم آشنا میکرد ولی حالا که کتاب رو تموم کردم این نظر رو ندارم.
بورگ باید بدونه بری‌ماری اینجا بود و فقط سونیا میتونه برای اوه همه‌ی زنگ‌ها باشه.
سامی...امیدارم اونقدر شانس توی زندگیم داشته باشم‌گه با فردی مثل اون ملاقات کنم؛
همه لیاقت لطف و عشق رو ندارن...همه لیاقت لطف و عشق دارن.
خیلی فکرها توی سرم دارم...خیلی
تقریبا مغزم داره میترکه
ولی مسلما یادم میمونه که بریت‌ماری اینجا بود.
        

          خیلی کتاب قشنگی بود! توی دو روز خوندمش! کاش ازش فیلم بسازن.با اینکه ترجمه شده بود ولی شوخی هاشون واقعا منو به خنده انداخت. گرچه سانسورهاش خیلی اذیتم کرد! خیلیییی! شاید باید برم زبان اصلیش رو بخونم. 
کلوچه...کاش یکی هم منو کلوچه صدا میکرد.
        

          وای...خیلی خوب بود!
با اینکه سن کارکترها ۱۶ بود ولی یه بزرگسال هم میتونه به راحتی جذبش بشه!
خیلی خیلی خوب بود.
باید بیشتر ازش تعریف بشه!
داس لوسیفر...چقدر باشکوه!
چقدر شاعرانه و هنرمندانه!
البته کارکتر مورد علاقه‌م روئن ئه...سیترا زیادی خوبه
داس لوسیفر...وای...
باید زودتر تمومش میکردم!
میتونم چندبار دیگه هم بخونمش
فوق العاده بود
        

          خیلی حرصم رو درآورد
شاید بخطر اینکه توی زندگی واقعی هم آدمای اینجوری می‌بینیم یا شاید خودمون یکی از اوناییم.
من ۲۰۰ صفحه رو فقط توی یه روز خوندم...
ارزش خوندن داره
        

          تا ۵۰ صفحه‌ی اول جذبش نشدم و بعد از اون به سختی میتونستم کتاب رو زمین بزارم.
خیلی خیلی قشنگ بود
کتابیه که باید توی هر کتابخونه‌‌ای باشه
        

          این کتاب‌ اتفاقات یه ۲۴ ساعت رو نشون میده.
معمولا کتابایی که نویسنده انگلیسی دارن توصیفات زیادی رو داخل رمان هاشون به کار نمیبرن ولی این کتاب‌ و توصیفاتش حتی از نشوته های پر از ارایه‌ی ایرانی ها هک بهتر بود.
اون ۲۳ ساعت رو واقعا زندگی کردن و تمام حس هارو درک کردم.
ولی دلم میخواست ماجرای بعضی کارکتر ها به پایان برسه...
فکر نمی‌کنم بخوام دوباره بخونمش ولی حتما باید میخوندمش!
تکرار نشدنی
یدونه فقط واسه نمونه
متفاوت از هرچیزی که تاحالا خونده بودم!
عالی بود
همه چیزش فوق‌العاده‌ بود!
        

          اوایلش جذاب تر بود
آخراش رو تند تند خوندم
        

          چی میتونم بگم...
کتاب جادویی بود.
ترجمه به شدت فاخر بود! فکر نمیکردم بشه از یه کتاب ترجمه شده اینقدر کلمه‌ی جدید فارسی پیدا کرد که تاحالا حتی به گوشم نخورده بود!
گتسبی بزرگ.....تنها چیزی که از قبل میدونستم این بود که مردیه که بریا اینکه عشقش رو ببینه مهمونی های آنچنانی میگیره...
ولی چیزی که خوندم، گتسبی، آدم دیگه ای بود!
رمان فاخری بود.
ادبیات آمریکایی توش موج میزد.
کتابیه که از خریدنش پشیمون نمی‌شدم.
با کارکتر ها زندگی کردم. توی مهمونی گتسبی بودم. کنار اون گاراژ وایساده بودم....
عالی بود.
حسم توصیف ناپذیره.
عالی بود.
هر تعریفی که از این کتاب‌ بشه به نظرم کمه و در عین حال میتونم تصور کنم هستن کسایی که نتونن با کتاب ارتباط بگیرن.
گتسبی....the poor son of a bitch 
عجیب بود که داستان راجع‌به گتسبی ولی از دید نیک بیان میشد.
وای خدا....
شگفت انگیز بود.
از همین رمان‌های خارجی خوشم میاد...میتونم جاهایی برم که نرفتم و قاطی فرهنگ کسایی بشم که نمیشناسم.
        

          خب اول از همه من این کتاب‌ رو از نشر امضا خوندم چون کتابخونه سه‌گانه رو کامل از این نشر داشت.
قشنگ بود
شاید بخاطر اینه که کتاب زیاد خوندم ولی چندان با داستانش شوکه نشدم.
ایده جالب بود. دسته بندی کردن ادما رو دوست دارم. قدرت اصلی دست یه دختر بود. Shadow daddy. فکر می‌کنم نویسنده‌ش روسی بوده چون بعضی اسما واقعا سخت بود خوندنش. آموزش دادن. کمپ. مربی سرسخت. چیزای تکراری زیاد داشت. بد نبود. همون ۳ و نیم ۴ خوبشه.

از مجموعه گریشا سریال هم ساختن ولی دوستم میگفت خیلی خوب نبوده...کتابش، لااقل جلد اولش که خوب بود.
        

          :))))))))))