یادداشت‌های تاکومی (32)

تاکومی

تاکومی

1403/7/28

          دلیل اینکه چهار ستاره میدم مسلما جذابیت این کار و تاثیریه که ازش گرفتم. اما ستاره‌ای که نمیدم به دو دلیله؛ یک خوندن وقتی نیچه گریست قبل از درمان شوپنهاور، چون اون در سطح کاملا متفاوتی با این رمان قرار داشت. دو به دلیل اینکه هیچ وقت خوشم نیومده یه مسئله خیلی واضح تو چشمم بشه. مثلا به وضوح این کتاب در باب گروه‌درمانی و درمان شخص شخیص شوپنهاور صحبت میکنه. و من نمیپسندم انقدر مستقیم بهش پرداخته میشد به این بهانه که یه فرد دیوانه‌ی شوپنهاور با شوپنهاور درمان شده و از همه بدتر این شخص خودش رو هم ردیف و طبقه شوپنهاور میدونه در حالی که هیچ ایده نابی از ذهن سرشار برکت خودش نداره و فقط ضبط صوت حرفای شوپنهاوره و وقتی کسی با یه جمله فلسفی از شوپنهاور نقدش میکنه جوابی نمیده با اینکه با اون بخش از حرفای شوپنهاور یا هر فیلسوف دیگه‌ای مخالفه. هوف یه نفس بگیرم.
خلاصه که آره اینهمه طومار که نوشتم فقط باعث میشد یه ستاره ازش کم کنم پس جدی نگیرید و بخونیدش. قشنگه و تو زندگی کمک حالتون میشه.
        

4

تاکومی

تاکومی

1402/11/10

        در ابتدای کتاب هم جذابیت داشت و هم دافعه جوری که هم میخواستم بخونم هم حوصله‌م یکم سر می‌رفت، هر چی جلوتر می‌رفت و ما با شخصیت‌های داستان آشناتر میشدیم داستان روان‌تر می‌شد. دو بخش آخر کتاب بخش‌های مورد علاقه من هستن. چون اون لب مطلب رو تو اونا میگه و کیف میکنی. 
شخصیتای مورد علاقه‌‌م تارو، گران و دکتر ریو بودن‌. تارو اون شخصیت بچه مثبتی بود که دنبال پیدا کردن راه زندگی بود، گران اونی بود که هدف خاصی تو زندگی نداره ولی دلشم نمیخواد زندگیش هرتکی بگذره و ریو اون ناظر به کل بود که احساساتشو به خوبی کنترل می‌کرد.

پ‌ن: متشکر از دوست عزیزم که خفتش کردم برام طاعون بگیره.

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

29