یادداشتهای زهرا برادران (16) زهرا برادران 1404/4/2 زمین سوخته دربارهی جنگ نیست، دربارهی شدن است. اینکه جنگ میتواند با آدمها چه کند و آنها را به چه موجوداتی بدل خواهد کرد! در طول مطالعه گمان میبردم این کتاب، اثری است که میتواند مرا قویتر کند، شکرگزار شوم و عبرت بگیرم.. اما چند صفحهی پایانی همه چیز را به هم ریخت. مرا ضعیف کرد، ترساند و چشمهی اشکم را برای چند روزی به جوشش انداخت. نداشتن شناخت درست از راوی کمی آزارم میداد. راستش تا آنجا که یکی از برادرها او را بزرگتر خطاب کرد، خیال میکردم راوی در سنین دانشجویی است مثلا، چرا که صحبتی هم از اشتغالش به میان نیامد. حوالی اواسط کتاب بود که از حدود سن و سالش آگاه شدم و دلم میخواست، از نو، با نگاه یک عاقل مرد شاید ۴۰ ساله قصه را مزه مزه کنم. اینکه راوی در بسیاری موارد هم خاموش بود و بینندهای صرف، از دیگر مواردی بود که نمیپسندیدمش. 0 3 زهرا برادران 1404/3/31 نادر ابراهیمی را پراشتیاق دوست میدارم. و هر اثری که از او میخوانم، پر میشوم از حسرت.. کاش حضورش را درک کرده بودم در آن دورهی همعصری که کودک یا نوجوانی نوپا قلمداد میشدم. تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ را در حالی خواندم که به صورتی کاملا تصادفی، شبها همراه با همسرجان، سریال Black Mirror را در انتقاد به تکنولوژی تماشا میکردیم. د دروغ نیست اگر بگویم داستان نادرخان در سال ۱۳۷۴ برایم جذابتر بود از سریال نوساختهی عصر هوش مصنوعیها. البته قطعا علاقهی بیشتر من به کتاب، نسبت به دنیای تصویر و فیلم و سریال، در این قیاس بیتاثیر نیست. 0 0 زهرا برادران 1404/3/31 کتاب را همراه با گروه "خوانش" با راهبری جناب محمدقائم خانی خواندم. صفحات ابتدایی بودم که ایشان اشاره کرد به ارتباط بین ۳ آیهی ابتدایی و قصهی کتاب. لذا کمی میخواندم، بازمیگشتم و به آیات میاندیشیدم.. و این نوع از خوانش برایم بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.. این نگاه کنجکاو و کلنجار رفتن با متن را بسی بیشتر از سرسری خواندن و گذشتن میپسندم :) 0 0 زهرا برادران 1404/3/31 جمعخوانی همسایهها همراه با گروه "خوانش" نظرات کارشناسان خوانش، خصوصا جناب خانی را شنیدم. بسیار استفاده بردم و وجوه خاموشی از کتاب برایم پرنور و روشن شد! در رابطه با جزب توده و کودتای ۲۸ مرداد مشتاقم که بیشتر بخوانم. 2 0 زهرا برادران 1404/3/31 چه خوب شد که تمام شد! چقدر سخت خواندمش! چقدر بغض گیر کرد توی گلویم! چه بیهوا عصبی شدم و به خودم که آمدم دانستم از تاثیرات خواندن این کتاب است بدحالیام! چه خوب که از آن دوران گذشتیم. چه خوب که دیگر آن روزها نیست و من آدم آن دوره نشدم. 0 1 زهرا برادران 1404/3/31 در آخرین صفحهی جلد اول کتاب، نوشته بودم "کتاب نوجوان دوست دارم." اما راستش طولانی شدن این داستان دیگر برایم خیلی جذاب نبود. جلد دوم زمان زیادی توی دستم ماند. گاه میرفت بالای کتابخانه و اصلا فراموشش میکردم؛ و گاهی میدیدمش اما حوصلهاش را نداشتم. به گمانم کتاب نوجوان را باید در حد همان یک جلدی انتخاب کنم. وسواسم روی تمام کردن کتابها، باعث شد پایان این کتاب دیر از راه برسد و مدتی از کتابخوان بودن فاصله بگیرم. 0 0 زهرا برادران 1404/3/31 دلم کتابی سهلالهضم میخواست و این کتاب دقیقا همان بود. روان، ساده، راحت و پرقصه. کتاب نوجوان دوست دارم. مرا میبرد به نوجوانی خودم. گاه همذات پنداری میکنم و گاه هشداری میشود برای فراموش نکردن.. برای فهمیدن و درک بهتر نوجوانی.. برای پسرانم.. که از آدم بزرگهای سخت و سفت قصه نشوم 0 3 زهرا برادران 1404/3/31 اگر یک توصیه دربارهی این کتاب داشته باشم، این است که در شرایط روحی نامساعد نباید سراغش رفت. هی اشک میریختم و هی پسرها میپرسیدند چرا کتاب را رها نمیکنی؟ و نمیتوانستم. همیشه همراهم بود و در هر موقعیتی؛ مطب دکتر، سر کار، انتظارهای پشت فرمانی، خرده وقتهای بین کارها، خانهی بابا، رستوران، و ... از فرصتهای کوتاه هم استفاده میکردم تا با امیر و قصهی پرتلاطم و دردناکش همراه شوم. دلم پر میکشید برای افغانستان، کشوری که بچه دارد ولی بچگی نه! کنجکاو شدم. خیلی. طالبانیهای امروز چقدر غرابت با طالبانِ پس از تصاحب روسها دارند؟ پناه این مردم مظلوم به راستی چه کسی است؟ آرمانشهر رویاگونهی امیر، همان امریکای بینقص و زیبا هم نتوانست مجابم کند که آنها از مردمشان دلسوزترند بر این سرزمین داغنشان. باید کمی بیشتر بپرسم و تحقیق کنم! 1 10 زهرا برادران 1402/2/1 ۱۵ صفحهی ابتدایی نه آنقدری جذبه داشت که مرا پای کتاب بنشاند و نه مانند کتاب قبلی که خواندم (منسفیلد پارک) آنقدری سهل الهضم بود که تمرکز چندانی خرجش نکنم.. مابقی کتاب اما تنها دو روز مرا با خود کشاند.. البته و یقینا جناب یامینپور هم شیفته و تحت تاثیر حضرت نادر هستند.. ولی قطعا فاصلهها هست.. همین که در لحظاتی حس و حال مردی در تبعید ابدی و آن قلم شگفتانگیز برایم تداعی شد، نکتهی مثبتی است.. دریغا که دوامی نداشت.. 3 2 زهرا برادران 1402/1/26 شاید اگر صفحات انتهایی کتاب اینطور به وعظ و خطابه نمیگذشت و همچنان قصه میخواندم، یک ستارهی بیشتر برایش درنظر میگرفتم.. اما واقعا پایان کتاب را دوست نداشتم.. نویسنده انگار خسته از نوشتن بوده و دلش میخواسته کتاب را هرچه سریعتر به پایان برساند.. به هر روی اصولا برای این چنین عشقهای مثلث و مربعی بیشتر از سه ستاره قائل نیستم.. 0 1 زهرا برادران 1401/4/15 "نوشیدن زهر جذاب" تعبیر دقیقی است که یکی از دوستان #حلقه_کتابخوانی_مبنا در وصف این کتاب به کار برد. قلم گیرای نویسنده و تصویرسازیهای دقیق، آنقدری کشش دارد که مخاطب را پای کتابش بنشاند؛ اما فضای سراسر سرد، سیاه، تلخ و تاریک داستان، ناامیدی عمیقی را در جان انسان باقی میگذارد. مطالعهی این کتاب را به کسانی که شرایطی مشابه شرایط اکنونم دارند به هیچ وجه توصیه نمیکنم. تولد فرزند و دست و پنجه نرم کردن با ریزعلامتهای افسردگی فرصت مناسبی برای برقراری ارتباط با چنین اثری نیست. 0 37 زهرا برادران 1401/3/26 این کتاب جلد سوم مجموعهی کلیدر هست نه جلد پنجم.. 1 7 زهرا برادران 1401/3/23 کتاب سوم و چهارم جذبه و کشش داستانی بیشتری نسبت به دوتای اولی داشت.. اینکه در کتاب سوم خبری از شخصیت اصلی داستان و شرایط پیش رویش نداشتیم، انتظاری طولانی را برای مخاطب رقم میزد.. از فضای فکری و ایدئولوژی نویسنده اطلاعی ندارم، اما شخصیتهای خداباور داستان را بسیار منفور و بیچاره دیدم.. باباگلاب که اذکار و اوراد روی لبش اطرافیان را سخت میآزارد.. و ماهدرویش، سیدی که نماد دینداری است، و مفلوکترین فرد در تمام قصه.. تنها بلوچ افغانِ نمازخوان کمی متعادلتر بود که به راحتی فدا شد.. 0 11 زهرا برادران 1401/3/23 ساحل تهران را همراه با حلقهی کتاب مبنا خواندم.. من اصولا علاقهی چندانی به داستان کوتاه ندارم، لذا خیال میکردم جذب نشدنم به داستانهای این کتاب هم به همین دلیل است.. اما داستان آخر را برخلاف قبلیها دوست داشتم.. فقط دو نکته به نظرم کمی جای کار داشت.. یکی رد و بدل شدن دیالوگها.. که در طول کتاب، تا حدی گیج کننده و نامنظم بود.. و دیگری گلدرشت بودن پندهای روانشناسانه که در داستان آخر کمی آزارم میداد.. 1 4 زهرا برادران 1401/3/10 کتابی سراسر ضد زن.. تعریفی کاملا عروسکطور و دستمایهای برای لذتجویی مردان.. کتاب با مارال شروع شد اما در میان روایتهایی زنستیزانه و ملعبهانگارانه، شخصیت ابتدایی کاملا گم شد.. نثر کتاب و داستان را تمیز نمیدانم.. به راستی جناب نادرخانمان کجا و محمود دولتآبادی کجا؟ 2 16 زهرا برادران 1401/3/10 کتابی کم حجم، سطحی و مناسب برای یکباره خوانی.. همراه با حلقهی کتاب مبنا کتاب را مطالعه کردم.. به دلیل تولد فرزند جدید دو سه روزی دیرتر به حلقه رسیدم، و نظرم این بود که کتاب ارزش خرده خرده خوانی ندارد.. گرچه سه روز آخر را تحمل کردم تا با حلقه همراه شوم.. 0 6