یادداشت‌های محمدصدرا (60)

10

5

معماران پو
          معماران پول را می‌توان کتاب کاملی دانست که از مبانی شروع کرده و به کاربست رسیده است. بخش اول که شامل فصل‌های یک تا هشت است به مفاهیم بنیادینی همچون فلسفه پول، هرم پولی، پول حاکمیت و ترازنامه بانک مرکزی و بانک تجاری پرداخته است. به نظرم بهترین بخش کتاب همین بخش است؛ زیرا به تصحیح بسیاری از بدفهمی‌های موجود درباره پول با پاسخ‌هایی سازگار جایگزین می‌پردازد که بصیرت‌های مهمی را در خود جای‌داده‌اند: ماهیت پول بدهی بوده، است و - اگر پولی که می‌شناسیم باقی بماند - خواهد بود. بدهی دولت نقشی ضروری در نظام پولی دارد و از همه مهم‌تر اینکه پول ماهیتاً درون‌زا است و تلقی‌های رایج از پشتوانه پول بسیار از واقعیت دور هستند. این بخش می‌توانست با اختصاص فصلی به شواهد تاریخی کامل‌تر شود.

بخش دوم که می‌توان آن را «پول از کجا می‌آید؟» نامید به دو نظریه در باب خلق پول می‌پردازد: نظریه ضریب فزاینده که اشاره به برون‌زایی پول دارد و نظریه درون‌زایی پول. این بخش علاوه بر معرفی مختصر این دو دیدگاه به این می‌پردازد که چگونه درون‌زایی با مبانی شرح داده شده در بخش اول همخوانی بیشتری دارد. نظریه برون‌زایی استدلال می‌کند که بانک‌ها برای خلق پول نیاز پیشینی به پایه پولی دارند درحالی‌که نظریه درون‌زایی بیان می‌کند بانک چنین نیازی ندارد.

بخش سوم کتاب تلاشی است برای نشان‌دادن اینکه نظریات مبتنی بر برون‌زایی پول چگونه باعث ایجاد مشکلات متعدد در دهه ۹۰ شده‌اند و توصیه‌های سیاستی بر پایه درون‌زایی چگونه می‌توانست جلوی این اتفاق را بگیرد.

به نظرم دو بخش اول کتاب بسیار منسجم و دقیق هستند؛ اما بخش سوم نوعی شتاب برای اثبات توصیه‌های سیاستی خاص دارد که فقط با انکار بصیرت‌های نظریه متعارف آن‌ها را کامل دانست. نویسنده پیشنهاد می‌دهد که باتوجه‌به ماهیت درون‌زای پول، دولت باید نقش فعال‌تری در بهره‌مندی از منافع خلق پول داشته باشد، به‌جای اینکه بانک‌ها از این منافع بهره‌مند شوند.

گرچه چند بانک خصوصی بدنام باعث روسفیدی نسبی سایر بانک‌های کشور شده‌اند اما نمی‌توان تصور کرد که به‌سادگی در صورت عدم وجود آن‌ها نظام بانکی کشور شرایط قابل دفاعی می‌داشت. خوشبختانه علی‌رغم اختلاف در نظریات و کاربست‌های سیاستی آن‌ها بین متخصصان حوزه بانکی بر ضعف جدی بانک مرکزی بر نظارت در دهه ۹۰ اتفاق‌نظر وجود دارد. این مسئله ازآن‌جهت اهمیت دارد که یک بانک مرکزی کارآمد می‌تواند نظام پولی را به سمتی سوق دهد که برون‌زایی پول در آن معنادارتر باشد. شاهد چنین قضاوتی سیاست «کنترل ترازنامه» است که نشان می‌دهد بانک مرکزی می‌تواند در صورت لزوم جایگاه یک بانک را به واسطه‌گر وجوه تقلیل دهد.

در زمانه نظارت ضعیف مورد اشاره، هر بانکی به طریقی در آتش بحران پولی و بانکی کشور دمیده است. نمی‌توان با نادیده‌گرفتن درآمدهای سرشار نفتی دهه ۸۰ تمام اختلاف وضعیت پولی دهه ۸۰ و ۹۰ را ناشی از تغییر رفتار با بانک مرکزی دانست. محدودشدن نسبی دسترسی حاکمیت به ترازنامه بانک مرکزی هم‌زمان با آزادی بی‌قیدوشرط بانک‌ها قطعاً برای جلوگیری از بحران کافی نبود؛ اما نمی‌توان به‌سادگی آن را مضر یا حتی نا لازم دانست؛ زیرا بانک‌های گوناگون از طرق گوناگون، با ناترازی‌های گوناگونی مواجه هستند. هر چند شاید تغییر رفتار حاکمیت با بانک مرکزی تأثیر چندانی بر برخی بانک‌ها نداشته است؛ اما عدم تغییر این رویه می‌توانست اثر منفی بر برخی از بانک‌های دیگر داشته باشد که به نظرم در توصیه‌های کتاب نادیده گرفته شده است.
        

13

          به نظرم هدفمندسازی یارانه‌ها جزو معدود طرح‌های اصلاحات اقتصادی موفق در دهه‌های اخیر در ایران بوده است. طرحی که بخوبی مسئله‌یابی شده بود و نگاه توامان به افق‌های کوتاه مدت و بلند مدت داشت، در زمان مناسبی (وفور درآمد‌های نفتی) اجرا شد و نه تنها ظرفیت بروکراتیک کشور را مدنظر داشت بلکه تا حدی آن را رشد هم داد اما در ادامه آفت‌های عمومی سیاست‌گذاری اقتصادی در ایران گریبان‌گیر طرح شد و اکنون ما در این وضعیت هستیم، نقطه‌ای بدون هیچ مسیر روشنی رو به جلو. حتما این طرح هم ایرادات مهمی داشت اما روند اجرای آن نشان می‌دهد در صورت ادامه فرصت برای اصلاحات بسیار بیشتر بود.
در این کتاب کوتاه که چکیده چندین جلسه مصاحبه است محمدرضا فرزین، مسئول اجرای این طرح، از فرایند پیوستن خود به دولت، طراحی برنامه، ارزیابی آن و سنجش توان دستگاه‌ها و در نهایت اجرای آن می‌پردازد.
همچنین گفتگوها اشاره‌ای به موافقان و مخالفان طرح دارد که به خوبی وضعیت سیاست‌گذاری اقتصادی در سطوح عالی کشور را نشان می‌دهد.
        

3

هر چند می‌
          هر چند می‌توان مرور جامع‌تری برای این کتاب نوشت اما ترجیح می‌دهم به همین کفایت کنم: ای‌کاش جهان به اندازه چیزی که افراد دفتر راه‌حل به‌دست، توصیف می‌کنند زیبا و با ثبات و مسئله زندگی قابل‌حل بود.
کتاب بی‌فایده‌ای نیست، کشکولی از دلداری‌هاست.

در ادامه خلاصه‌ای از بخش اول کتاب که به شرح مشکل می‌پردازد را عینا از گزارش پیشرفتم ذکر می‌کنم. بخش دوم کتاب مروری جامع بر راه‌های ادعایی بود. تصویر این یادداشت هم به یکی از این راه‌حل‌ها پرداخته است.

به دلایلی که در این گزارش به صورت خلاصه عنوان شده ما همواره در معرض از دست دادن موقعیتمان هستیم و این مسئله به شدت ما را مضطرب می‌کند، زیرا همین موقعیت ساخته شده با دستاوردها تنها چیزی است که داریم، یا حداقل فکر می‌کنیم که داریم.

 علل ایجاد اضطراب موقعیت:

### فقدان عشق

سختی‌ای که همراه با احترام باشد یا حتی صرفا همراه با تحقیر نباشد را می‌توان برای مدتی طولانی تحمل کرد.

اینکه افرادی به جمع‌آوری پول فراتر از نیاز مادی می‌پردازند را می‌توان اینگونه توجیه کرد که ایشان برای احترام پول جمع می‌کنند. در واقع این تفکر به ما می‌گوید جایگاه مادی ما در جهان به ما می‌گوید چقدر لایق عشق هستیم و چقدر باید از خود راضی باشیم. 

### انتظارات

انقلاب صنعتی و سرمایه‌داری انتظار افراد از زندگی را افزایش داده‌اند. افراد خود را با سطوحی بسیار بالایی از رفاه مقایسه می‌کنند و در نتیجه از پس انتظارات خود برنیامده و مضطرب می‌شوند. در حالت افراطی می‌توان افرادی را متصور شد که علی‌رغم فقر مادی بخاطر انتظارات پایین از زندگی، از آن لذت فراوانی می‌برند.

### شایسته‌سالاری

پررنگ شدن نقش شایسته‌سالاری در داستان‌های ما از اجتماع و خودمان می‌تواند افزایش اضطراب فقر و فشار بر فقرا را توضیح دهد.

1. در یک نظام فئودالی اینطور گفته می‌شد سختی زندگی اشان، تمام طبقات دیگر به دهقانان وابسته‌اند
2. همچنین طبق آموزه‌های مسیحی، فقر افراد اتفاقی مستقل از جایگاه معنوی و ارزش انسانی ایشان بود.
3. طبق آموزه‌های مارکس، کارگر برتری اخلاقی دارد و سرمایه‌دار جانوری رذل است.

در برابر این داستان‌ها:

1. این ثروتمندان هستند که مفیدند و در آمد فقرا از آنان می‌رسد. رذیلت‌های ایشان به واسطه بازار به فضیلت بدل می‌شود. (ماندویل و اسمیت)
2. با لغو امتیازات موروثی و فراهم کردن آغازی مشابه به طور نسبی، نابرابری‌ها نشان‌دهنده شایستگی‌ها و حافظ شایسته‌سالاری هستند. رفته رفته ثروت حتی به نشانه لیاقتی برای زندگی ابدی هم بدل شد.
3. داروینیسم اجتماعی بیان کرد نه تنها صدقه لازم نیست بلکه مضر هم هست. در این دیدگاه فقرا اشتباهات طبیعت هستند و کمک به ایشان آسیب به نوع انسان است.

### اشرافی‌گری

وقتی وارد جامعه می‌شویم از محبت بی‌قید و شرط خبری نیست و سلسله مراتب قدرت، محبت مشروط را به ما آموزش می‌دهد که همان تعریف خودمان با چیزهایی بیرونی است.

اشراف مظهر اعلای تعریف خود با چیز‌های بیرونی هستند زیرا برتری آن‌ها هیچ ارتباطی به درون ندارد. آن‌ها  برای حفظ این برتری اقدام به خرید کالای لوکس می‌کنند؛ کالاهایی که با گذر بی‌فایدگی آن‌ها آشکار و آشکارتر می‌شود. (از مد افتادن)

### وابستگی

آدم‌ها برای پول کار می‌کنند و هیچ عاملی غیر از موفقیت متضمن نجات (پولدار شدن) ما نیست و به دلایل زیر موفقیت به شدت به شانس وابسته است:

1. استعدادهای ما پایدار نیستند
2. شانس فردی در رسیدن به موفقیت
3. کارفرما: اشاره به رقابت میان کارگران درون بنگاه
4. سوددهی کارفرما: رقابت میان محصولات در بازار
5. اقتصاد جهانی: اشاره به رقابت بین بنگاه‌ها در بازار

به صورت بنیادین بین دو منطق عشق (میل کارگر به دوست داشته شدن) و سود (میل بنگاه به بقا و حداکثرسازی سود) در بنگاه تقابل وجود دارد و کارگر می‌داند که در اوضاع نابه‌سامان اقتصادی، عشق هرگز به سود برتری نخواهد یافت

می‌توان جهانی را تصور کرد که انسان برای بر طرف کردن نیازهای دیگران کار کند و نه سود. (می‌توان؟)
        

3

وقتی کودک
          وقتی کودک تحت تاثیر ناملایماتی قرار می‌گیرد و برای بروز هیجانات منفی خود از جانب والدین احساس خطر می‌کند، آن احساسات ناخوشایند خود را پنهان می‌کند. این رویه توسط والدینی که به کودک عشق مشروط می‌ورزند پاداش دریافت می‌کند، پس در وجود کودک تقویت می‌شود تا جایی که مانند یک خود دروغین بین کودک و بخشی از احساساتش (که بخشی از وجود کودک هستند) مانعی ایجاد می‌کند. کودک هم برای سرکوب موفق احساسات منفی فراموش می‌کند وجود او شامل چنین بخشی هم هست.

این رویه هرچند تا مدتی می‌تواند کارآمد باشد اما در نهایت از کار می‌افتد. این از کار افتادن ممکن است هنگام استقلال از پدر و مادر، مرگ پدر و مادر، به دنیا آمدن فرزندان یا شرایط دیگری رخ دهد. این حالتی است که بخش فراموش شده و سرکوب شده وجود به حدی تحت فشار قرار می‌گیرد که به صورت بیماری یا تکرار الگو‌ها تلاش می‌کند خود را نشان دهد. تکرار الگوها به این دلیل رخ می‌دهد که کودک ،که حالا بزرگ شده، تلاش می‌کند با شبیه‌سازی موقعیت اولیه راز آن را کشف کند. رازی تلخ که معمولا از جنس درک نشدن، عدم دریافت محبت یا حتی آسیبی از طرف والد یا یک بزرگسال است. این معما فقط  با یک روش حل می‌شود و آن پذیرش عدم دریافت محبت از طرف والد و تجربه کردن احساسات سنگین ناشی از آن است. با تجربه این احساسات می‌توان از چرخه ایجاد موفقیت‌های تکراری رها شد و احساس بی‌معنایی ناشی از سرکوب احساسات را پشت سر گذاشت.

نویسنده در کتاب خود بخش‌هایی را به نقد فروید و یونگ به‌خاطر به رسمیت نشناختن این احساسات و گمراه کردن آن‌ها اختصاص داده است. او بصیرت خود را مدیون نقاشی‌های کودکی خود می‌داند که در برهه‌ای با بازگشت به آن‌ها و مشاهده رنج کودکی خود به اشکالات روانکاوی رایج در آن دوره پی‌برد.

به‌عقیده نویسنده تجربه شرایطی که بالا توضیح داده شد می‌تواند دلیلی اساسی برای تبدیل شدن به یک روان‌درمانگر باشد به همین علت برخی بخش‌های کتاب مستقیما خطاب به این گروه نوشته شده تا تلاش نکنند محبتی که والدینشان از آن‌ها دریغ کرده از مراجعانشان طلب‌کنند یا بکوشند به‌جای تشویق آن‌ها به تجربه احساساتشان، رویه قبلی را تقویت کنند.

همچنین نویسنده با اختصاص قسمتی توضیح داده که مادر چگونه اولین نماینده جامعه و هنجارهای آن برای کودک است و ناکامی کودک در آینده چگونه می‌تواند زمینه‌ساز میل او به ایدئولوژی‌ها و اعمال خشونت بر دیگران باشد. در واقع مولف در یک ادعای بزرگ بقای تمامی نظام‌های ایدولوژیک را نتیجه حفظ چرخه سرکوب احساسات کودکی و انتقال آن به نسل‌های بعد می‌شمارد که البته با توجه به فشار شدیدی که از جانب آلمان نازی بر نویسنده وارد شده و به زندگی شخصی او آسیب‌هایی غیرقابل جبران زده، قابل درک است. او به عنوان یک یهودی سال‌ها مجبور به زندگی با هویتی دروغین بود و حتی همسرش هم او را تهدید به افشای هویت واقعی‌اش برای نازی‌ها می‌کرد. پسر او در کتابی که نوشته و مستندی که چندی پیش منتشر شده به بیان این مسئله می‌پردازد که چه اتفاقاتی در زندگی باعث شد که مادر او رفتاری کاملا برخلاف توصیه‌های خودش داشته باشد.

ترجمه‌های مختلفی از این کتاب با عناوین متفاوت به زبان فارسی در دسترس است. دلیل انتخاب این ترجمه توسط من ویرایش و بازبینی مجدد این نسخه توسط مولف چند دهه پس از انتشار آن است که با تغییرات زیادی، از جمله تغییر در عنوان همراه بوده است.
        

16

38