یادداشت‌های [یه‌سازانای‌‌نصف‌نیمه‌ٔدرحال‌ورود‌به‌کالجیوم] (40)

          «مرگ ایوان ایلیچ» فقط یه داستان درباره‌ی مرگ نیست، یه آیینه‌ست که توش می‌تونیم خودمون رو ببینیم، مخصوصا اگه توی یه زندگی روزمره و بی‌روح گیر افتاده باشیم. ایوان ایلیچ یه آدم موفق از نظر جامعه‌ست: شغل خوب، خانواده، موقعیت اجتماعی. اما وقتی که مرگ یقه‌شو می‌گیره، تازه می‌فهمه که تمام زندگیش روی یه چیز اشتباه بنا شده!

ایوان ایلیچ تو تمام زندگیش سعی کرده یه آدم «درست» باشه، مثل همه رفتار کنه، دنبال موفقیت بره، قوانین اجتماعی رو رعایت کنه. ولی حالا که داره می‌میره، می‌فهمه که اون چیزی که فکر می‌کرد «زندگی واقعی» بوده، یه مشت ظاهر و توهم بوده. هیچ‌کدوم از اون چیزهایی که به‌دست آورده، توی این لحظه‌ی آخر به دردش نمی‌خوره. درد داره، ترس داره، اما چیزی که بیشتر از همه عذابش می‌ده، اینه که نکنه همه‌ی زندگیش رو اشتباه رفته باشه؟

تولستوی با این کتاب یه سوال مهم می‌پرسه: چی باعث می‌شه زندگی ما واقعی باشه؟ آیا موفقیت و احترام بقیه مهمه؟ یا این‌که چقدر واقعاً خودمون بودیم؟ این کتاب یه یادآوری تلخه که شاید داریم برای چیزایی می‌دویم که توی لحظه‌ی آخر هیچ ارزشی ندارن.

«مرگ ایوان ایلیچ» تلخه، اما لازمه. شاید اگه بیشتر بهش فکر کنیم، یه زندگی واقعی‌تر برای خودمون بسازیم، قبل از این‌که دیر بشه. بنظر من حتما نباید برای خوندنش بزرگسال باشید، هرجا که حس کردید لازمه، بخونیدش و قطعا زمانی که درکمون بیشتر بشه و دوباره این کتاب رو مطالعه کنیم چیزهای عمیق‌تری رو متوجه میشیم..این کتاب یه شاهکار واقعیه.:) 

        

63

آلبر کامو
          آلبر کامو انگار با پوچی زاده شده!
«بیگانه» فقط یه رمان نیست، یه سیلی محکم تو صورت زندگیه! کامو توی این کتاب، یه شخصیت درست کرده که انگار هیچ حسی نداره، نه خوشحاله، نه ناراحت، نه عصبانی. مورسو، قهرمان داستان، با یه بی‌تفاوتی عجیب زندگی می‌کنه، حتی وقتی مادرش می‌میره، یا وقتی خودش محکوم به مرگ می‌شه. انگار دنیا براش هیچ مفهومی نداره، انگار آدم‌ها فقط دارن نقش بازی می‌کنن و اونم حوصله‌ی این نمایش مسخره رو نداره.
تو طول داستان، آدم حس می‌کنه که جامعه، بیشتر از خود جرم، از بی‌احساسی مورسو ناراحته. دادگاه بهش گیر می‌ده که چرا سر خاک مامانت گریه نکردی؟ چرا وقتیمرتکب اون جرم شذی، خونسرد بودی؟ انگار مردم بیشتر از آدم‌هایی که کار بدی می‌کنن، از آدم‌هایی که شبیه بقیه نیستن می‌ترسن! و اینجاست که کامو یه سوال بزرگ می‌پرسه: اصلاً چرا باید زندگی معنا داشته باشه؟ چرا ما باید طبق قوانین نانوشته‌ی جامعه زندگی کنیم؟:) 
بیگانه یه کتاب ساده و کوتاهه، ولی وقتی تمومش می‌کنی، توی ذهنت یه عالمه سوال به وجود میاد. اگه زندگی همینیه که هست، بدون هیچ معنی خاصی، پس چرا انقدر براش تقلا می‌کنیم؟ کامو نمی‌گه پوچی چیز خوبیه، ولی می‌گه که باید بپذیریمش، باید یاد بگیریم باهاش کنار بیایم، درست مثل لحظه‌های آخر کتاب. 

این کتاب یه تلنگره، یه دعوت به فکر کردن! اگه دنبال یه داستان کلیشه‌ای با قهرمان‌های احساسی و پایان خوش می‌گردی، «بیگانه» تو رو ناامید می‌کنه. ولی اگه دنبال یه کتابی هستی که ذهنتو درگیر کنه و شاید یه کم نگاهت به زندگی رو تغییر بده، این کتاب برای توئه.

        

26

، جلد دوم
          ، جلد دوم پرسی جکسون یعنی "دریای هیولاها" یه جورایی همون حس و حال کتاب اول رو داره، ولی با کلی ماجراهای جدید و پیچیده‌تر. این بار داستان یه کم جدی‌تر می‌شه، شخصیت‌ها رشد می‌کنن و خطراتی که تهدیدشون می‌کنه، واقعی‌تر و سنگین‌ترن.
ریتم تند و هیجان‌انگیز – این کتاب یه لحظه هم نمی‌ذاره حوصله‌ت سر بره. از همون اول تا آخرش یا در حال دویدنن، یا دارن با هیولاها می‌جنگن، یا دارن رازهای جدید کشف می‌کنن. ک البته شاید اینهمه هیولا یکم رو مخ باشه و روند تکراری محسوب شع

شخصیت‌ها قابل لمس‌تر می‌شن – پرسی اینجا یه کم بالغ‌تر شده، آنابث هنوزم باهوش و کله‌شقه‌ست، ولی بهترین نکته ورود تایسونه، . تایسون  یه شخصیت بامزه و دوست‌داشتنیه که هم به ماجراها حس احساسی می‌ده، هم یه جورایی قلب داستانه.

 اسطوره‌شناسی باحال و خلاقانه – ترکیب افسانه‌های یونانی با دنیای مدرن همچنان یکی از قوی‌ترین بخش‌های کتابه. مثلاً دریای هیولاها که همون مثلث برموداست، یا اینکه پشم زرین رو به ماجرای آرگونات‌ها ربط دادن، خیلی باحالههه بنظرم 

اما؛ 
 خیلی کوتاه و سریع تموم می‌شه – بعضی جاها حس می‌کنی می‌تونست یه کم بیشتر روی جزئیات بمونه. مثلاً جنگ با پولیفموس خیلی زود جمع می‌شه.

 آنتاگونیست‌ها هنوز خیلی قوی نیستن – کرونوس داره نقشه می‌کشه، ولی هنوز یه تهدید واقعی و ملموس نیست. بیشترش هنوز روی لوک متمرکزه که یه جورایی نصفه‌نیمه به‌نظر میاد.

"دریای هیولاها" یه ادامه‌ی عالی برای جلد اوله. هم ماجراجویی و اکشن داره، هم دوستی و فداکاری. اگه کتاب اول رو دوست داشتیذ این یکی قطعاً ناامیدتون نمی‌کنه. فقط آماده باشید که پایانش یه پیچش داستانی خفن داره که مستقیم می‌بردتمون به کتاب سوم;) 


        

3

          این کتاب حس و حال مجموعه مجیستریم رو داشت و بخاطر همین از همون اول پسندیدمش.البته که با مجموعه های بزرگی مثل هری پاتر قابل قیاس نیست ولی به نوبه ی خودش عالی بود. و قطعا نمیشه با خوندن ی جلد کل مجموعه رو قضاوت کرد. داستان درباره‌ی پسری به اسم پرسیه که می‌فهمه پدرش یکی از خدایان یونانه و خودش نیمه‌خداست. این کشف، زندگی پرسی رو زیر و رو می‌کنه و اون رو وارد سفری پر از خطر و هیجان می‌کنه.
نویسنده، ریک ریوردان، با ترکیب اساطیر یونان و دنیای مدرن، تونسته داستانی جذاب و پرکشش خلق کنه. شخصیت‌پردازی‌ها خیلی خوب انجام شده و پرسی با تمام مشکلات و تردیدهاش، شخصیتی قابل‌لمس و دوست‌داشتنیه.
اما بعضی جاها حس می‌کردم ریتم داستان یه کم تنده و بعضی اتفاقات می‌تونست بیشتر توضیح داده بشه. مثلاً بعضی از پیچیدگی‌های داستانی نیاز به توضیحات بیشتری داشتن تا بهتر درک بشن.
در کل، «پرسی جکسون و دزد آذرخش» داستانیه که با ترکیب اساطیر و دنیای مدرن، مخاطب رو به سفری پرماجرا می‌بره. این کتاب با پرداختن به موضوعات انسانی و جهانی، فراتر از یه داستان فانتزی ساده عمل می‌کنه و به همین دلیل، خوندنش برای همه سنین توصیه می‌شه. و بنظرم موقع خوندن کتاب ها خصوصا ژانر فانتزی، سعی نکنین صرفا به دنبال دراوردن یه ایراد ازش باشید و نقدش کنین و با بقیه مجموعه های بزرگ مقایسش کنید، خودتون رو رها کنید کم کم میبینید کامل وارد دنیاش شدید، سخت نگیرید هرکتابی زیبایی خودش رو داره✨

        

5

          من این جلد رو زمانی تموم کردم که بهخوان نداشتم و الان خیلی یهویی دیدمش و یادم اومد براش یادداشت بنویسم😁
"همنام" رو می‌شه یه داستان جسورانه و احساسی دونست که پر از کشمکش‌های درونی و بیرونیه. توی این جلد، فِیبل دیگه اون دختر رهاشده‌ای که برای بقا می‌جنگید، نیست. حالا اون یه جایگاه داره، اما سوال مهم‌تر اینه که آیا این جایگاه چیزی هست که خودش می‌خواد؟ این کتاب به زیبایی نشون می‌ده که پیدا کردن خونه واقعی فقط به معنی یه مکان نیست، بلکه یه حس درونیه که باید کشف بشه.

نقاط قوت کتاب:

1. رشد شخصیت فِیبل:
یکی از نکات درخشان این جلد، رشد شخصیتی فِیبل هست. اون حالا فقط یه دختر دریانورد نیست که دنبال اثبات خودش باشه، بلکه داره با چالش‌های بزرگی روبه‌رو می‌شه: انتخاب بین گذشته و آینده، بین خانواده‌ای که هرگز نداشته و مسیری که خودش ساخته. این درگیری‌های درونی باعث شده فِیبل شخصیتی چندبعدی‌تر و پخته‌تر بشه.

2. رابطه فِیبل و وست:
رابطه بین فِیبل و وست توی این کتاب عمیق‌تر می‌شه، اما نه به‌صورت یه عاشقانه کلیشه‌ای. چالش‌هایی که سر راهشونه، واقع‌گرایانه و پر از تنشه. وست، که توی جلد اول مرموز و کم‌حرف بود، اینجا بیشتر شناخته می‌شه و ما می‌فهمیم که چرا همیشه این‌قدر از نشون دادن احساساتش فرار می‌کرد. این بخش از داستان نشون می‌ده که عشق فقط یه احساس قشنگ نیست، بلکه یه چالشه که باید توی سختی‌ها هم ازش محافظت کرد.

3. دنیاسازی قوی و فضای دریانوردی:
یکی از جذاب‌ترین بخش‌های این کتاب، همون فضای دریایی و حال‌وهوای خطرناک و پررمزورازشه. تجارت غیرقانونی، نقشه‌های پیچیده، خیانت و سیاست‌های پنهان همگی باعث می‌شن دنیای این داستان زنده و پویا به نظر بیاد.

نقاطی که جای نقد داره:

ریتم داستان در بعضی قسمت‌ها کند می‌شه:
اوایل کتاب یه مقدار آهسته‌تر از چیزی که انتظار می‌ره پیش می‌ره. برخلاف جلد اول که پر از ماجراجویی‌های سریع بود، اینجا تمرکز بیشتری روی روابط و احساساته. بعضی خواننده‌ها ممکنه انتظار یه ریتم تندتر داشته باشن.

وست می‌تونست شخصیت‌پردازی قوی‌تری داشته باشه:
با اینکه وست توی این جلد بیشتر شناخته می‌شه، اما هنوز بعضی از انگیزه‌هاش به‌اندازه کافی واضح نیست. بعضی از تصمیم‌هاش ناگهانی به نظر میاد و خواننده ممکنه بخواد بیشتر در مورد گذشته و تفکراتش بدونه.

همنام یه ادامه قوی و احساسی برای Fable هست که علاوه بر ماجراجویی و دنیای پررمزوراز دریانوردی، به مسائل انسانی‌تری مثل هویت، وفاداری، انتخاب و عشق می‌پردازه. این کتاب به زیبایی نشون می‌ده که گاهی خونه جایی نیست که ازش اومدی، بلکه جاییه که خودت برای خودت می‌سازی. اگرچه ریتم داستان می‌تونست کمی متعادل‌تر باشه، اما همچنان یه پایان رضایت‌بخش و احساسی برای داستان فِیبل ارائه می‌ده.
برای کسایی که عاشق داستان‌های ماجراجویی با تم دریانوردی، شخصیت‌های قوی و کشمکش‌های احساسی هستن، این کتاب یه انتخاب عالیه.
        

2

این جلد یک
          این جلد یکی از جلدای دل‌نشین و قشنگ این مجموعست که خواننده رو به دنیایی آشنا اما پخته‌تر از جلد اول می‌بره. توی این جلد، آنه دیگه اون دخترک خیال‌پرداز و بی‌پروا نیست، بلکه یه دختر 16 ساله و مسئولیت‌پذیر شده که وارد مرحله جدیدی از زندگی‌ش، یعنی تدریس توی مدرسه اونلی، می‌شه.

نقاط قوت کتاب:

1. رشد و بلوغ شخصیتی آنه:
یکی از بهترین بخشای این جلد، تغییر و تکامل آنه‌س. دیگه فقط توی رویاهاش غرق نمی‌شه، بلکه سعی داره توی زندگی بقیه هم تأثیر مثبت بذاره، مخصوصاً دانش‌آموزاش و دو دوقلوی بازیگوش، دیوی و دورا، که به گرین گیبلز میان. با این حال، تخیل قشنگش هنوز هست و حال و هوای خاصی 
 به داستان می‌ده.


2. رابطه‌ی دوستانه و گرم بین شخصیت‌ها:
توی این کتاب، همچنان شاهد دوستی عمیق و محکم آنه و دایانا هستیم، اما در کنار اون، آدمای جدیدی مثل پل ایروینگ (دانش‌آموزی که تخیل قوی و دنیای متفاوتی داره) و خانم لاوندر (زنی که گذشته‌ای تلخ داشته ولی آنه زندگی‌ش رو تغییر می‌ده) هم وارد ماجرا می‌شن. این روابط باعث می‌شه داستان همچنان جذاب و پر از لحظات احساسی باشه.
3. ترکیب طنز و لطافت توی داستان:
در کنار موضوعات جدی‌تر، لحظات طنز و سرگرم‌کننده‌ای هم توی داستان هست، مخصوصاً توی ارتباط با دیوی، که یه پسر شیطون و بازیگوشه و در تضاد با خواهر آرومش، دورا، صحنه‌های جالبی خلق می‌کنه.

نقاطی که شاید یه کم متفاوت باشه:

نبود چالش‌های عمیق‌تر: توی این جلد، برعکس جلد اول که آنه برای پذیرفته شدن توی جامعه تلاش می‌کرد، مشکلات اون‌قدرا هم سخت نیستن. بیشتر داستان درباره روابط اجتماعی و تجربه‌های آنه به‌عنوان معلم می‌چرخه، که شاید برای بعضیا کم‌هیجان‌تر از جلد اول به نظر بیاد.

آنی در اونلی یه داستان گرم، دل‌نشین و پر از احساسه که نشون می‌ده چطوری یه دختر خیال‌پرداز و پر از آرزو، آروم‌آروم تبدیل به یه زن جوون و مسئولیت‌پذیر می‌شه. این جلد، شاید به‌اندازه جلد اول هیجان‌انگیز نباشه، ولی همچنان شیرینی خاص خودش رو داره و پیام‌های قشنگی از دوستی، عشق به زندگی و تأثیر مثبت گذاشتن روی بقیه رو به خواننده منتقل می‌کنه.و به نظر من به اندازه جلد اول قشنگ بود و به دل من یکی که نشست. 
اگه کسی از جلد اول خوشش اومده باشه، حتماً از این جلد هم لذت می‌بره، چون همچنان روح زیبای آنه و فضای جادویی اونلی توی اون جریان داره.
        

10

6

6

10

از اونجایی
          از اونجایی که به شدت شوکه بودم تا چند ساعت نتونستم گوشی دستم بگیرم و گزارش تموم شدن این جلد و ثبت کنم. 
بنظرم برای اتفاق ناراحت کننده‌ای که در پایان باهاش مواجه شدیم میانگین امتیازات این جلد پایین اومده ولی اگر از دیدگاه منطقی به این قضیه نگاه کنیم و سعی کنیم احساسی بودن رو کاهش بدیم متوجه می‌شیم اتفاقا این  حادثه برای عوض کردن جو کتاب و درگیر کردن خواننده برای خوندن جلدای بعد منطقی و لازم بوده؛ و صدرصد این اتفاق باعث نمیشه از امتیازش خیلی کم کنم با اینکه خیلی ناراحت و عصبانی شده بودم.  چه بسا بنظرم این جلداز دو جلد قبل قوی‌تر بود و دلیلش هم روند کند اولیه داستان بود که تقریبا من به این اطمینان رسیده بودم تو این جلد واقعه‌ی مهم و تاثیرگذاری رخ نمیده تا اینکه رسیدم به بیست سی صفحه اخر. 
من هنوز مجموعه رو کامل مطالعه نکردم و قاعدتا این جلد نسبت به دو جلد قبل هیجانی و حساس‌ترین جلد بوده چرا که نقشای اصلی نوجوونی رو دارن تجربه میکنن و بزرگ شدن. 
بنظرم فانتزی‌ خون‌ها حتما باید پنج‌گانه ی مجیستریوم رو در طول زندگیشون شده یکبار مطالعه کنن. 
اکیپ سه نفره زیبا و دوست داشتنی.... 
خب، من واقعا هنوز تو شوک هستم. 
        

8

          هالی جکسون، رفت تو لیست جنایی نویسای خفن و مورد علاقم. 
کتاب درمورد پرونده‌ی قتل اندی بل هست که سال ۲٠۱۲  ابتدا با مفقود شدن اندی به جریان افتاد و با اعلام قاتل بودن دوست پسر اندی سال سینگ  که طبق گفته پلیس بعد از قتل از شدت عذاب وجدان دست به خودکشی می‌زنه بسته شد و الان بعد از گذشت پنج سال پیپِ نوجوون دبیرستانی که به دلایل شناختی که از سال تو مدرسه داشته معتقد بوده امکان جنایت‌کار بودن سال وجود نداره تصمیم می‌گیره قدمی برای باز شدن دوباره پرونده و به جریان انداختنش برای پیدا کردن قاتل اصلی بر داره و اون قدم انتخاب موضوع قتل اندریا بل تو پروژه پ.ت.پ مدرسش هست.  
روند کند کتاب شاید تو صفحات اولیه یکم دلتون رو بزنه ولی وقتی به اواسط کتاب می‌رسید رسما نمی‌تونید از محتویات و کلمات کتاب چشم بر دارید با اینکه قرار نیست هر لحظه یه واقعه‌ هیجان انگیز و غیرقابل پیش بینی رو تجربه کنید که از دیدگاه بنده این یه نکته مثبت راجع به این کتاب بوده که در جایگاه مناسب و زمان مناسب مخاطب رو با هیجانات مختلف و غیرقابل پیش بینی غافلگیر می‌کنه و تو بهت فرو می‌بره نه اینکه هر لحظه یه دروغ رو فاش کنه که هیجان انچنانی‌ هم نداره. 
تو کتاب‌های جنایی معمایی روند کند لازمه اینکه شخصیت اصلی افکار و احساساتش رو بیان کنه و نویسنده تک تک سرنخ ‌های کوچیک و بزرگ رو نمایان کنه و حادثه رو طوری جلوه بده که دقیقا وقتی فکر میکنی قاتل پیدا شده،  تمام معادلاتت بهم بریزه تا مخاطب بیشتر درگیر پیچیدگی معماها و حدس قاتل و پیش‌بینی مضنونین مورد نظر و خوندن افکار شخصیت اصلی بشه و به طور معمول با کتاب و رویدادهاش زندگی کنه و زمانی که شخصیت اصلی به سرنخی مهم دست پیدا میکنه، خواننده تپش قلبش رو حس کنه و این یعنی یه کتاب قوی با پیرنگ قوی. 
اون قطبِ کاراگاهی خودتون به راحتی با خوندن این کتاب فعال می‌شه و ناخودآگاه می‌فهمید شما هم در تلاشید با پیپ پرونده رو حل کنید. من حدس‌هایی برای قاتل داشتم که درست بودن ولی روند داستان دائما ذهن و حدسیات من رو به شک و شبهه فرو می‌برد. 
تمام شخصیت‌های کتاب پیچیده و رمز و رازهای خودشون رو داشتن و در این بین واقعا اراده قوی پیپ با وجود سن کمش تاثیربرانگیز و فوقالعادست. 
متن منسجم و قوی، قلم نویسنده و همچنین مترجم عالی بود و فراز نشیب‌های کتاب به جا و متعادل بود و ویراستاری بدون نقص. زاویه دید سوم شخص بهترین دیدگاه منتخب. 
و مهم‌ترین درس این کتاب:  خانواده می‌تونه از ما هیولا یا فرشته بسازه. و مهم اراده‌ی ما هست که چقدر قوی باشیم و تا بتونیم وارد گودال‌هایی که خود خانوادمون جلوی پاهامون قرار می‌دن نشیم. 
اگر به کتاب های تریلر جنایی، معمایی علاقه دارید حتما بدون شک شروع به خوندن این کتاب کنید. 
ترتیب کتاب‌های هالی جکسون:  1- بازی قتل ۲- همین کتاب ۳-دختر خوب خون بد۴-خوب مثل مرده‌ها
گرچه من بازی قتل رو نخوندم و اول از همین کتاب شروع کردم و چیزی رو از دست ندادم. 
        

7