یادداشت‌های ز.مسعودی (33)

          هفتهٔ چهل و چند، بیست روایت است از مادری در همین روزها. 
راویان اغلب مادرانی هستند از قشر تحصیل کرده و به روز که شاید تجربیاتشان با مادران دیروز قدری متفاوت باشد. مادرانی که توانسته‌اند و یا می‌کوشند علی رغم اینکه مادر خوبی هستند هویت مستقل خودشان را فراموش نکنند و تمام آنچه هستند را در «فقط مادری کردن» نبینند. به عبارتی، بزرگ‌تر از آن باشند که در مادری حل شوند، بلکه مادری هم بعدی باشد از ابعاد وجودشان. این کتاب قصه ٔ تغییرات، کنار آمدن‌ها، راه پیدا کردن‌ها، ساخت باورها و یا تخریب آن‌هاست. 
کتاب از قلم و ساختاری مطلوب برخوردار است و نگارش اثر به تبع انتخاب قالب جستار، بیانی همه فهم دارد؛ نه در پی بیانی آکادمیک برای مخاطبی محدود است و نه در پی بیان مطالب سطحی و بازاری. آنچه از هفته چهل و چند و کتاب‌های مشابه که اخیراً وارد بازار نشر شده است می‌توان انتظار داشت این نیست که مادری را با تمام ابعاد آن به نمایش بگذارد؛ یا مادری تمام اقشار را نشان دهد و یا نسخه‌ای واحد برای تمام مادران بپیچد. بلکه آنچه می‌شود در خصوص این کتاب‌ها گفت این است که انتظار می‌رود مخاطب پس از خواندن مجموعه‌ای از اینگونه کتب بتواند با تکثر در الگوهای مادری آشنا شود و از این رهگذر، راه متمایز خود را بشناسد. 

بی شک اگر در نگاشتن این کتاب، از تجربیات مادران چند فرزندی بهره بیشتری برده میشد، محتوا غنی‌تر هم می‌بود. 

در پایان مطالعه این کتاب، را به دو گروه عمده توصیه می‌کنم: 

۱. تمام زنان. 
۲. تمام مردان!
        

26

          
«نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» با قلمی داستانی، به صورت مونولوگ و در قالب نامه نوشته شده است. نامه‌هایی از زنی که با جنین نامشروع خود، از احساسات، ترس‌ها، دغدغه‌ها، مسئولیت‌ها، شماتت ها و... می‌گوید. نویسنده در این کتاب، از تجربه شخصی خود نیز متأثر می‌باشد. 
در این کتاب او مخاطب را با این سوال رو به رو می‌کند که  «آیا حق دارد کودکی را به دنیا بیاورد یا نه».
کتاب بیش از آنکه پیرنگی قوی و پرتعلیق داشته باشد در واقع بیان عقاید نویسنده در قالب جملاتی احساسی است. او با استفاده از تشبیه در جای جای اثر، مخاطب را به ژرفای افکار خود نزدیک‌تر می‌کند.
در این مونولوگ طولانی به مسائل متعددی از جمله حقوق زنان و حق انتخاب، مسئولیت‌های مادر شدن، ترس از آینده و دنیای ناامن، معنای زندگی و مرگ و رابطه مادر و فرزند پرداخته شده‌است.

در نقد چنین کتابی، که در آن بیش از آنکه مخاطب با داستان مواجه باشد، با تفکری فلسفی در خصوص انسان، مسئولیت، ارزش‌ها و ... مواجه است، نمی‌توان به نقد ساختاری بسنده کرد. وسعت نقد به چنین کتبی، به وسعت تمامی متون نقادانه به مبانی فکری نویسنده است. 
مانند بسیاری دیگر از کتب فمینیستی، این کتاب هم زادهٔ انسان‌گرایی و فردگرایی می‌باشد که انسان را صرفا محق می‌داند.
بدیهی‌ست که در چنین پارادایمی، موضوعات مهمی مانند ارزش انسانی جنین، ارزش و کارکرد خانواده، تاثیر اجتماعی اقدامات فردی و ... مورد توجه قرار نگرفته باشد و محور اصلی، تنها فردیت فرد باشد و احساسات و شرایط و خواسته‌های او. گرچه گاهی این منیت عظیم در قالب شعور و از خودگذشتگی و حتی مظلومیت راوی به مخاطب ارائه شود. 

در پایان، مطالعه این اثر را از دو جهت به تمامی فعالین حوزه مطالعات اسلامی زنان و تمامی دغدغه‌مندان حوزه جمعیت توصیه می‌کنم: 

اول: لزوم مطالعه آثار مطرح جهان با موضوع حقوق زنان و سقط جنین؛ بالأخص کتبی نظیر این کتاب که در ایران با چندین ترجمه از نشرهای مختلف در بازار وجود دارد و قابلیت بالایی در جذب مخاطب دارد.

دوم: به دست آوردن نگاهی نسبتا جامع از تفکر مدافعین سقط جنین.

        

24

          بفرمایید بهشت، مجموعه یادداشت‌های مادری‌ست با چهار فرزند. 
 او دائما پل می‌زند. میان گذشته و حال؛ میان داستان‌ها و کارتون‌ها و زندگی؛ میان شخصیت‌ها و... این‌طور بگویم: چشمش در همه جا می‌چرخد و هرجا که چیزی باشد برای آموختن و به کار بستن در زندگی مادرانه‌اش، شکار می‌کند. خواه آن چیز را در خانهٔ خاله جانش پیدا کند و یا در کارتون بارباپاپا. 
او به این رسیده که ما هم در کنار بچه‌ها رشد می‌کنیم؛ و با هر کدامشان، ابعاد جدیدی از زندگی را تجربه می‌کنیم.
محتوای کتاب هم در حد خود ارزشمند و جذاب است.
نقاط ضعف کتاب: 
من در نسخه الکترونیک، نامی از ویراستار ندیدم. به نظر نمی‌رسد این کتاب ویرایش شده باشد. چرا که مبتدی ترین اصول نگارشی از جمله کاربرد صحیح  زبان معیار و محاوره در آن رعایت نشده.
تنها نامی که می‌توانم بر روی یادداشت‌های این کتاب بگذارم، همان «یادداشت» است. نویسنده توان خوبی در نوشتن دارد اما عدم رعایت ساختار و عدم رعایت قالب نوشتاری، نوشته هایش را چندین درجه پایین تر می‌کشد از آن که می‌تواند باشد. تصور کنید جستار زیبایی را می‌خوانید. قلم جذاب است و توصیف ها به اندازه و سر جایشان. نویسنده حسش را به خوبی به شما منتقل می‌کند و بعد، به جای اینکه از تغییرات خودش بگوید (از اینکه این اتفاق کوچک یا بزرگ، چه نگرش و بینش جدیدی به او داده و او چطور این یافته ارزشمند را در زندگی به کار بسته) ، بنشیند روی منبر خطابه. و  بعد ببینید که به جای آنکه در حال خواندن یک جستار قوی باشید که تصورش را داشتید، دو صفحه است که دارید توصیه‌های مستقیم نویسنده را می‌خوانید. و این از نظر من یعنی ذبح جستار (اگر نگوییم ذبح هنر).

 بزرگ‌ترین نقطه قوت این کتاب هم برای من همان موضوع کتاب است. نوشتن از تجربیات مادری به زبان غیر آکادمیک (و حتی آکادمیک)، فارغ از اینکه محتوا چه باشد و یا ساختار چقدر حرفه‌ای باشد،  به خودی خود می‌تواند مثبت باشد و حرکتی رو به جلو. 
        

5

          دهکده خاک بر سر، مجموعه‌ای‌ست از یادداشت‌های روزانهٔ نویسنده از سکونت یک ساله‌اش در لوزان سوییس. 
کتاب را که می‌خوانی به با قلم نویسنده همراه می‌شوی و به راحتی با او همذات پنداری می‌کنی. می‌شود گفت بعد از خواندن کتاب  حس کسی را که در کشوری غریب زندگی می‌کند و زبان آن کشور را هم نمی‌داند، خوب متوجه می‌شوی. 
من این کتاب را با نگاه مطالعات زنانی خواندم و بیشتر به دنبال ابعاد مادرانه و زنانه روایت‌ها بودم. از این منظر  جز چند نکته که مربوط میشد به سیستم حمل و نقل شهری، ساختمان‌ها و قوانین مرتبط با مادر و کودک، چیزی دستم را نگرفت .
فائضه بانوی غفار حدادی نه بنا داشته سوییس را یک کشور پیشرفته همه چی تمام نشان دهد؛ و نه خیال داشته ذره‌بینش را بگیرد روی تمام زشتی‌ها و کژی‌های اروپا. 
پس آزادانه هرچه می‌بیند را توصیف می‌کند؛ از طبیعت صد رنگ و بناهای تاریخی زیبا گرفته تا نبود سیستم فوق پیشرفته ماشین لباسشویی اتوماتیک و سختی لباس شستن در رخت‌شوی‌خانه عمومی ساختمان و جا به جا کردن دستی لباس‌های خیس به خشک کن! 
روایت‌ها را البته میشد قدری حذف و اضافه کرد؛ حس می‌کردم نویسنده نخواسته یا نتوانسته انسجام بهتری به مطالبش بدهد. مرا به یاد پیام‌های بلاگرها در کانال‌های ایتا و تلگرام و ... می‌انداخت. 
در هر حال با همان نگاه مطالعات زنانی، تا حدی ذهن مرا درگیر بعضی تفاوت‌ها کرد و این درگیری  را برای خودم مثبت می‌بینم. 
        

6

          می‌شه گفت کتاب‌هایی که زیر نظر مرحوم سهامی باشند، اعتبار علمی خوبی دارن.
ایده مرکزی کتاب اینه که ما مادرها دوست داریم مادری خوب و عالی و بی عیب و نقص باشیم و این امکان پذیر نیست. اما قسمت خوب ماجرا اینه که می تونیم «به اندازه کافی» خوب باشیم. به قدر کافی مادری کنیم و به بچه رسیدگی کنیم و ... 
کتاب در واقع به شما راهکارهایی میده برای شرایط متعددی که در فرزندپروری باهاش مواجه میشید و مثل بسیاری از کتب دیگه تربیت فرزند، بر اساس روانشناسی رفتاری هست و شرطی سازی در این رویکرد، مبنای ایجاد عادات خوب و ترک رفتارهای ناپسنده. 
نظر من رو بخواید در تمام کتابهای این چنینی، یک نوع خشکی خاصی وجود داره و نقش «سازنده» عواطف انسانی  از جمله غریزه بی نظیر مادری نادیده گرفته میشه. همانطور که بسیاری از نکات دیگری که به طبیعت انسانی و تفاوتهای جنسیتی مربوطه هم نادیده گرفته میشه. (مثلا: آیا لزوما من مادر، با پدر، برای رسیدن به یک هدف مشترک و ایجاد یک رفتار درست، رفتارمون باید کاملا مشابه و دیکته شده باشه؟ )
پس در کل میتونم بگم با یک کتاب خوب و مفید و بسیار ناقص طرفیم! هم از جهت جامعیت مطالب و هم از جهت اصل رویکرد.
اگر دنبال کتاب کامل‌تر  البته با همین رویکرد هستین که موضوعات  به مراتب بیشتری رو پوشش بده، کتاب «چگونه کودکم را تربیت کنم» میتونه به عنوان یک کتاب مرجع در خونه تون باشه. که با مراجعه به فهرست می‌تونید رفتار مورد نظر رو انتخاب کنید و روش کار کنید. 
اما نقص رویکرد سرجاش باقیه.  چون اساسا رویکرد روانشناسی رفتاری (حتی شناختی-رفتاری) به دلایلی که توضیح دادم، رویکرد ناقصیه. این جور کتابا ارزش خوندن دارن یا نه؟ بله. اگر ازشون «استفاده» کنیم و نه «تبعیت»، خیلی هم لازمن.


        

2