یادداشت‌های بهادر رضاپور (36)

The Spinoza Problem
          برخلاف نظر برخی از دوستان بهترین کتابی بود که از یالوم خوندم.


قسمت هاي از كتاب:

* جهان بعدي،زندگي سرمدي،زندگي سعادتمندانه پس از مرگ،تكرار ميكنم چنين عباراتي ساخته خاخام هاست. اينها همه اعتقادات انساني اند و هيچ ارتباطي به قانون طبيعت ندارند.( زماني فكر ميكردم كه پس از مرگ پدرم را ميبينم) ولي حالا اين آرزوهاي بچگانه را رها كرده ام و جايش را با اين شناخت يقينيرعوض كرده ام كه من پدرم را،چهره اش عشقش و معرفتش را در خودم دارم. هيچ سعادت سرمدي وجود ندارد چون اصلا جهان ديگري وجود ندارد. كار ما اين است كه در اين زندگي اكنون با عاشقانه زندگي كردن و شناخت خدا به سعادت برسيم.

** -ايا ميخواهي مسيحي شوي؟ 

- خيالت راحت.من حرفهاي حكيمانه مسيح را خوانده ام.اين حرفها شبيه همان حرفهايي است كه در كتاب مقدس ما تورات وجود دارد. من هىچگاه با چنين خرافاتي كنار نمي ايم كه خدا هم مانند انسان ها پسري دارد و به او ماموريت داده تا مارا نجات دهد. مسيحيت هم مانند دين ما فرض ميكند خدا اميال نفساني و انساني دارد. اه كه ايمان يهودي ها. و مسيحي ها چقدر مبتني بر تخيلات خرافي و كودكانه است.

*** من ميخواهم نوعي زندگي ديني بدون دخالت هيچ ديني داشته باشم. ما بايد به چيزها به سبب درستي شان و نه به علت قدمتشان احترام بگذاريم. اديان قديميربا پافشاري براينكه اگرما سنت ها را رها كنيم انگاه به همه مقدسات اهانت كرده ايم مارا به دام مي اندازند و اگر يكي از نياكان ما شهيد شده باشد ما بيشتر به دام مي افتيم زيرا ما احساس احترامي دائمي به عقايد ان شهيد ميكنيم حتي اگر بدانيم ان عقايد غلط و پر از خرافه است.

**** هدف من به كمال رساندن تعقلم است.
        

8

سایه‌ی باد
          امتیاز من به این کتاب ۴ از ۱۰ .

این کتاب را به توصیه تعدادی از دوستان کتابخوان و البته تبلیغات پیرامون آن مطالعه کردم. فضای کلی داستان دوست داشتنی بود اما شاید اگر ۱۵ سال پیش آن را می‌خواندم لذت بیشتری می‌بردم.

در شروع داستان ، وجود گورستانی از کتاب های فراموش شده، ایده نو و جالبی بنظر می رسد اما متاسفانه در حد یک اسم باقی می ماند ( البته ممکن است در جلد های بعدی فکری به حال این ایده جذاب شده باشد). از نیمه داستان به بعد ذهنیت کلی نویسنده تقریبا قابل حدس زدن است و معمایی برای حل و نکته ای برای غافل گیری باقی نمی ماند. سیر داستان نیز  با هرچه جلوتر رفتن، بیشتر و بیشتر به سمت کلیشه های تکراری نزدیک می شود، به طوری که انتهای داستان دست کمی از فیلم های رده چندم وطنی ندارد.
مخصوصا برملا شدن تمام نکات و جزییات داستان در انتهای کتاب به صورت پشت سرهم و قطاری و توسط یک گوینده برای من زیاد جالب و دوست داشتنی نبود.

هنوز سایر مجلدهای این مجموعه را نخواندم و شاید به این زودی ها سراغشان نروم، اما با تعریف هایی که شنیدم زیبایی داستان در ادامه بیشتر می شود، به همین خاطر خواندن این کتاب را به دوستداران سبک فانتزی توصیه میکنم.
        

30