یادداشت‌های NSTRN.M (7)

NSTRN.M

NSTRN.M

1404/3/28

          عقربه از تیره ترین ساعات شب نمی گذرد و هوای مسموم زیر زمین ریه های میراندا را به سوی مرگ سوق میدهد ...

از اونجایی که تو عرصه کتاب خوندن نوپا هستم ، تاحالا سراغ کتاب هایی با موضوع بیماران و قاتلان با مشکلات روانی نرفته بودم ..
بنابراین به عنوان اولین تجربه واقعا جالب بود برام .
شروع آروم وکنجکاو برانگیزی داشت و از همه جالب تر  ربط کلکسیونر بودن ادم ربا و گره خوردن مفاهیم حول این کار و حرفه و تفکرات ادم های داستان بود  .
شروع جالبی داشت 
اما وسطای داستان یک مقدار حس کردم اون ارتباط قوی و مخوف  ناگهان کمرنگ میشه به نظرم جا داشت سیر داستان و گفت و گوها و اتفاقات در اون بین جالب تر نوشته بشه .

اما در نهایت هرچی داستان جلو تر میره دوباره جذابیتش برام بیشتر میشه من به شخصه از قسمتی که داستان از قول میراندا بیان میشه و ترکیب شدن اونها با تفکراتش رو بیشتر دوست داشتم ..
درواقع از شنیدن و خوندن تحلیل ها و نظرات و اتفاقات از دید اون بیشتر خوشم اومد ..
گاهی حس میکردم چه دنیای متفاوتی شکل گرفته 
دنیایی قوی تر از اتفاقات داستان 
چیزی که در ذهن ادماست برام جذاب تر بود حقیقتا ...
کشمکش ، درگیری و جریانات فکری .. حتی با دیدگاه های نو در رابطه با برخی مسائل رو به رو شدم 
چیزی که اگر نبود امتیاز کمتری برای این کتاب در نظر میگرفتم ..
فکر میکنم اثری که میخواست بگذاره رو تونست بذاره 
و اینکه اخرای کتاب با اینکه پایان برام قابل حدس بود فقط امیدوار بودم نویسنده بتونه پایان خوب و تاثیر گذاری رو برای این کتاب در نظر بگیره .. چیزی که بتونه ضربه آخر رو بر پیکر ذهن مخاطبش بزنه .
و همینطور شد 
یک پایان جالب که ذهنم رو به فکر فرو برد ..
متاسفم که دنیا جای خوبی نیست و این بدی ها قراره ادامه داشته باشه ولی فکر میکنم انتهای کتاب یک پایان نبود درواقع همین جرقه شروع و ادامه دار همه اینها بود ..
بله انتظار و صبر برای رخ دادن بیشتر از اینها 
و پایان !
        

3

NSTRN.M

NSTRN.M

1404/2/26

          شینگ‌ین در خانه‌اش در ماه زندگی آرامی را با مادرش می‌گذراند. او نمی‌داند که امپراتور افلاک، مادرش – الهه‌ی ماه – را به خاطر دزدیدن اکسیر جاودانگی زندانی کرده، اما وقتی به‌طور اتفاقی از جادویش استفاده می‌کند و وجودش فاش می‌شود، چاره‌ای ندارد جز این‌که خانه‌اش را ترک کند.
شینگ‌ین ترسیده و تنها وارد امپراتوری افلاک می‌شود که سرزمین ناشناخته و پر از راز و شگفتی‌ست. 

کتاب به پایان رسید .
اول از همه قصد ندارم این کتاب و ماجراهاش رو با بقیه کتاب ها مقایسه کنم .
و از طرفی نمیخوام نظر اغراق آمیزی راجع بهش بدم ..
من کتاب رو به صورت صوتی گوش دادم و قطعا نحوه خوانش ، شرایط روحیم و حتی توانایی تنظیم کردن سرعت پخش محتوا بی تاثیر نبوده بر نظرم .
در نهایت داستان دوست داشتنی ای بود .
کاملا همراه شده بودم با مسیر داستان 
موضوع ، محتوا و قلم نویسنده حس دوست داشتنی و ارامش بخشی داشت برام 
و تصور ماجرا ها و نبرد ها برام لذت بخش بود ..
حتی برای من که توصیفات اضافه معمولا آزارم میده توصیفات و فضای داستان زیبا و قابل تحمل بود .
در اینکه میشه فانتزی های قوی تر با داستان های ده برابر جالب تر خوند شکی نیست ..
اما در نهایت بسته به سلایق خوندنش خالی از لطف نیست .
اگر به این سبک از فانتزی ها که آمیخته با افسانه های شرقی هستند علاقه دارید، نگاهی بهش بندازید .✨️
        

2

NSTRN.M

NSTRN.M

1403/12/8

4

NSTRN.M

NSTRN.M

1403/3/5

          دنیایی بود برای خودش ..
تلاقی فلسفه و روانشناسی 
برای منی که تا حالا با نیچه اشنا نشده بودم جالب بود این همه نقطه اشتراک :)
در کل کتاب خیلیی مفیدی بود 
برای ادم های پر گره ..
بهتون کمک میکنه با یک سری از گره های درونتون رو دررو بشید اونهارو باز کنید و خط فکری جدیدی داشته باشید 
مشکلات رو درک کنید و با فهمیدن منشا اونها حلشون کنید
گاهی تسلی بخش و ارامش دهنده میشد واسم 
حرف زیادی برای گفتن داشت 
ب نظرم بعضی کتابها نیاز ب وسعت فکری و شخصیتی خواننده دارند
اینم ازونها بود 

اما سیر کتاب .. گفت و گویی پرتنش بین دو شخصیت اصلی واقعا جذاب بود گاهیم عصبی کننده
اما در کل جالب بود 
ایده داستانو دوست داشتم 
و البته توانایی نویسنده در ارتباط برقرار کردن بین شخصیت ها و علم روانشناسی ..
سوالایی که مطرح میشد .. نقادانه و عالی بود
کلا کتاب تاکید زیادی روی تفکر فعال داشت 
یا حداقل در خفا از خوانندش این انتظارو داره که تفکری نقادانه و فعال داشته باشه 

خوندنشو پیشنهاد میکنم 
هرچه زود تر بهتر .. چون بعضی نکاتش واقعا زندگی رو براتون راحت تر میکنه و درکشو هم ممکن تر :)
درک ادما رو هم ..
و پایان خوبی داشت ب نظرم .
        

22