یادداشت‌های Rozhina Barzegar (26)

راه طولانی بود از عشق حرف زدیم
        خداییش بابا بزرگاتون که ارتباطتونم باهاشون خیلی خوب بود مردن چجوری اون مدت فرصت کردین عاشق شین ی خورده حال روحیتون بد شه خب‌
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

اشک هایی که در سکوت جاری شدند
        من خیلی بچه دوست دارما ،حتی خودم دوست دارم چند تا بچه داشته باشم.ولی خدایی بچه نداشتنم انقدر داد و قال نداره
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0