یادداشت فاطمه عباسی

سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند
        امانتی از فاطمه‌ی عزیز
زندگی دکتر حسین بهاروند به روایت خودش، خودِ عزیز و دوست داشتنی‌اش که خیلی‌ها برایش حق پدر قائل اند، بعضی دوستان هم با او راحت‌اند و "بهار" خطاب‌اش می‌کنند؛ واقعا هم اسم و فامیل برازنده‌ی ایشان است.
زندگی ایشان از گوشه کنارهای لرستان شروع می‌شود. خاطرات خانوادگی وصف می‌شوند. الگوهای زندگی‌شان در خانواده طرح می‌شوند. در دبیرستان با دیدن تصاویر کتاب درسی مرتبا لقاح به جنین‌شناسی علاقمند می‌شوند. از معلم می‌پرسن  در دانشگاه باید چه رشتی بخوانم که برسم به جنین شناسی؟ جواب می‌گیرند: زیست شناسی با پزشکی.
می‌رسیم به بزنگاه کنکور!
شب کنکور کسالتی پیش می‌‌آید که باعث می‌شود کمی کیفیت آزمونشان پایین بیاید و موعد انتخاب رشته یک اولویت بعد از آخرین اولویت پزشکی، یعنی زیست‌شناسی قبول شوند، زیست دانشگاه شیراز.
اینجا را یادم هست می‌گفتند با بچه‌ها برای اینکه مریض نشویم و هزینه برای درمان نکنیم باید ایمنی بدنمان بالا می‌رفت. میوه گران بود، هر شب شلغم می‌خوردیم! (سختی‌ها ادامه دارد)
گمانم از ترم ۳ بود که می‌رفتند در کلاس‌های مرتبط با جنین‌شناسی که خیلی سطحشان بالا بود شرکت می‌کردند‌. علاقه‌ی وافر جریان داشت!
یکی از دختران ورودی همین رشته بعدا می‌شوند همسر دکتر بهاروند، خانم پروانه فرزانه. آن هم با کلی نذر و نیاز و توسل به حضرت زهرا(س). یادم هست یک جایی از کتاب دکتر ایشان را هدیه‌‌ی عزیز حضرت زهرا(س) خطاب کردند.
تحصیلات هردو پیش می‌رود. دکتر بهاروند مقطع ارشد را در پژوهشگاه رویان می‌گذرانند و این تازه شروع ماجراست! (این کتاب برای شناخت رویان خوب است اما مکمل این شناخت کتاب داستان رویان از همین نشر است)
تحقیقات علمی توسط ایشان به نحوی شیرین و مطلوب بیان می‌شود و حتی اگر زیست نخوانده باشید یا دوست هم نداشته باشید باز علاقمند می‌شوید.
این بین کلی هم اذیت می‌شوند حتی از طرف دوستان داخل کشور. خارجی ها باور می‌کردند در رویان سلول بنیادی ساخته‌اند بعضی داخلی‌ها به رهبری نامه می‌زدند که: باور نکنید!

و در طول همه‌ی کتاب‌های این سبکی می‌بینید که عزیزانی چقدر سخت کار کردند و چه مشکلاتی داشتند و فائق آمدند و کاملا حس می‌کنید که:
۱.  إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
 ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ، ﺩﺭ ﭘﻲ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱ ﺁﺳﺎﻧﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. 

۲.  فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻲ ﺳﻨّﺖ ﻣﺎ ﭼﻴﺴﺖ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻓﺎﺭﻍ ﺷﺪﻱ، ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻜﻮﺵ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﺳﺎﺯ. 
(ترجمه المیزان)
      
8

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.