یادداشت عصماء
1404/1/4
به نام آنکه جان را فکرت آموخت کتاب به نیمه های راه رسیده و انتخابی من برای چالش عیده. چون برای چندمین بار هست که مطالعه ش می کنم به داستانهای اون اشراف کامل دارم ولی می دانم که هر بار خواندن برای من تجربهٔ جدید و نویی بوده و نکته تازه ای ازش میتونم برداشت کنم. باری در این خوانش جدید چیزی که بیشتر برایم جلب توجّه کرد که قبلاً به آن بی اعتنا بودم، مناسبات بین زن و مرد، مشکلات در رابطهٔ زناشویی، عدم ارضای عاطفی و جنسی بین هر کدام از آنها و در نهایت خیانت از طرف زن و یا مرد که البته با در نظر گرفتن جنسیت، آسیب ها و مسائل متفاوتی را برای هر کدام ایجاد می کرد. و همین بخش آخر پاراگراف بالا در همه داستان ها به طور مشخصی یکسان بود یعنی تفاوت آسیب ها. این زن ها بودند که از بی بند باری در روابط به گرفتاریهای بیشتری در ادامه زندگی شان مبتلا می شدند و به سختی با مشکلات روحی و اجتماعی بعد از آن کنار می آمدند. نمی خواهم از بیان این موضوع به نتیجه خاصی برسم یا قضاوتی بکنم امّا این فکر منو به خودش مشغول کرده که ما زنها بهتره به این آگاهی برسیم که ما مرد نخواهیم شد پس باید بیشتر مواظب خودمان باشیم.
(0/1000)
عصماء
1404/1/5
1