یادداشت پواد پایت
1402/12/6
آخرین کتابی که تموم شدنش انقدر ناراحتم کرد یادم نیست. «یک مهمانی، یک رقص» احتمالا همیشه با من میمونه چون اتفاقات چندماه اخیر زندگی رو لابلای صفحاتش دفن کردم و شبهای سخت رو تونستم با داستانهاش، سالم رد کنم. کتاب رو اگر چند سال زودتر میخوندم قطعا انقدر باهاش حال نمیکردم. این درهمآمیختنی که فضای زندگی روزمره با نمودهای دینی و اعتقادات کاراکترهاش توی این کتاب داره، برای مایی که درام داستانیمون با فرهنگ دینی هیچوقت درست جمع نشده و همیشه داستانهای گلدرشت آزارمون داده مثل یک معجزهست. دوست داشتم وقت بود و خیلی خیلی بیشتر درموردش مینوشتم. در مورد دنیاسازیاش. که چطور داستانهایی که جغرافیایشان از روسیه تا لهستان و آمریکا میروند، انقدر دنیاهایی شبیه به هم دارند. یا در مورد شباهتش. که چقدر مسائل مشترکی بین یک خانواده یهودی و بک خانواده مسلمان وجود دارد. پ.ن: ترجمهی خوب واقعا نجاتدهندهست. بعضی داستانهای کتاب پره از مراسمهای عجیب و غریب یهودیها و کلمات تخصصی مربوط به فرهنگشون اما نثر قوی یکجوری آدم رو همراه میکنه که اصلا احساس غریبگی بهش دست نمیده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.