یادداشت محمدحسام غفوری

ظهور
        نویسنده همان‌گونه که در ابتدای داستان بیان می‌کند نمی‌داند از چه زاویه‌ای می‌خواهد داستان را روایت کند، شاید برای همین هم شخصیتی خلق می‌کند تا به نیابت از او در داستان حاضر شود. با تمام این تفاسیر داستان بین واقعیت و رمان گیر افتاده و پیش نمی‌رود. آنجا که نویسنده طبق سیاق خودش رمان‌نویس می‌شود داستان در روایت و گفتگوهای خوب و اندازه سرعت می‌گیرد خوب پیش می‌رود اما جایی که داستان نداریم خواننده بلاتکلیف است و مجبور به شنیدن افکار نویسنده که نمی‌داند باید چه کند! و من تا به حال به چنین چیزی برخورد نکرده بودم. البته بر نویسندگان حرجی نیست که بخواهند خلاق باشند و روش‌های ابتکاری بیافرینند اما شرط آن اینست که کار دربیاید. مهم‌ترین ضعف کار را معلق ماندن میان رمان و ادبیات ویژه‌ی دفاع مقدس می‌دانم. نویسنده در ابتدا به آن اذعان می‌کند و متأسفانه تا آخر رمان هم کشیده می‌شود
      
10

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.