یادداشت میم صالحی فر

رقابت کوهستانی
        یک رمان ماجراجویانه‌ی جذاب و شیرین به خصوص برای نوجوان دوره اول

مادر خانواده‌ی سانتاندر در ایستگاه قطار جا می‌ماند و چهار فرزند خانواده یعنی سل دختر، جو و خواهر دو قلویش نانسی و پسر چهارساله‌ی خانواده یعنی  هامفری از مادرشان جدا می‌شوند.
پدر خانواده سانتاندر هم مدتي قبل به سفری بی بازگشت رفته و بچه‌ها حالا کاملا تنها هستند؛ تنها و بی پول. البته هر کدام توانمندی‌های خاصی دارند که به مرور بیشتر قدرش را می‌دانند.

بچه‌ها تصمیم می‌گیرند بدون مادرشان یا دست کم تا انکه مادرشان دوباره به انها بپیوندد، مسابقه‌ی مسیر یابی خطوط راه‌اهن را آغاز کنند؛ مسابقه‌ای که جوایزش انها را به اینجا کشانده تا کمک خرجی برای زندگی و راهکاری برای جستجوی بیشتر به دنبال پدر گمشده و البته عزیز خانواده باشد.
در همان ابتدای ورودشان به شهر، با پسر نوجوانی به نام بکت که از اهالی روستایی در نزدیکی شهر محل آغاز مسابقه است، اشنا می‌شوند و کمی بعد او به عضوی جدا نشدنی و مهم، در گروهشان تبدیل می‌شود.
اتفاقاتی مثل روبه روشدن با خرس، غرق شدن در رودخانه، دزدیده شدن و ... پیش روی این گروه پنج نفره است و روابط، تلاش‌ها، کشمکش‌ها و عکس‌العمل های انان در طی مسیر بسیار خواندنی است.
نقشه هایی که نانسی، عضو تاثیر گذار گروه ( با اینکا توانایی صحبت کردن هم ندارد) با سفرهای گاه و بی گاهش به آسمان از منطقه می‌کشد کمک زیادی به پیشرفت کار انان می‌کند. این نقشه ها هر چند صفحه یک بار در پایین صفحات آورده شده و  جذابیت بیشتری به کتاب داده ( هرچند به نظرم بهتر بود نقشه ها  یا یک راهنما داشتند یا یک نقطه‌ی شروع یا حداقل از راست به چپ بودند، چون طول کشید تا من معماری خوانده متوجه بشم کدوم طرف به کدوم طرفه!)

پایان داستان هم اگر چه حدس زدنی ولی جذاب و شیرین و پر از حس‌های خوبه.

      
39

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.