یادداشت زینب الاعلی

❤بریده کتا
        ❤بریده کتاب: 
مریم گفت مگر من زیادی هستم خب  نمی‌خوامش مگه زوره نگاهی به مریم کردم کمی فکر کردم و گفتم اصلاً حیفه این داماد شاخه نبات شاه داماد که چه عرض کنم شاه سلطان داماده اصلاً تو لیاقتش را نداری صدایم را نازک کردم و از پشت در گفتم چشم الهی قربان داماد خوشگلم بروم چه دامادی مادرم زد روی دستش فکر کرد من مریمم داماد از خوشحالی خودش را جمع و جور کرد حتماً با خودش گفت چه دختری که هنوز عروس نشده فدای من میشه وای به وقتی که زنم بشه

🌷بریده کتاب خواستگار ذلیل مرده 📒 
✍🏻نویسنده محسن صالحی حاجی آبادی📚
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.