یادداشت مبینا
1403/9/6
بیانگر زندگی و مرگ یک قاضی متعهد و وظیفه شناس که بسیاری از عمر خود را وقف کار کرده بود و پیرو آداب و قوانین بود. در ابتدا با مرگ او شروع می شود و سپس فلش بک به گذشته از کودکی تا لحظات متنهی به مرگ می پردازد. برایم بسیار متاثر کننده بود و هضم این موضوع که به راستی انسان در مهم ترین لحظات زندگی خود و حتی مرگ تنهاست، سخت و جان فرساست. هر یک از ما می توانیم با ایوان ایلیچ، همذات پنداری عمیقی داشته باشیم. اینکه او به علت رفاه خانواده اش در مسیری افتاد که حتی جانش را از دست داد ولی در لحظاتی که بر بالین مرگ بود، همسر و فرزندش به تئاتر و مهمانی می رفتند و تنها با پرسش هایی ریاکارانه از قبیل بهتری؟ داروهایت را مصرف کردی و..؟ حس انجام وظیفه کرده و او را از سر خود باز می کردند بسیار ناراحت کننده بود. در نهایت هر چه از عمیق بودن این اثر بگویم کم گفته ام.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.