یادداشت 🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚
دیروز
4.2
1
این خیلی حس بدیه که شما مجوز یک نمایش رو توی جیبتون داشته باشید اما نتونید اونو اجرا ببرید. معمولا من اینطوری کار ساختم که نمایشنامه میخونم و انگار اون نمایشنامه منو صدا میکنه و میگه که باید منو به روی صحنه ببری... مهمانخانه چی گولدونی ، نداهای درونِ ادواردو فیلیپو ، تراژدین اجباری و خواستگاری و جشن سالگرد از چخوف و توپ لاستیکی از صادق چوبک هم همینطوری ساخته شدند که حد اقل مخاطبی که این آثار رو دیدند ، راضی از سالن خارج شدند. اولین بار پارسال این نمایشنامه رو خوندم و همون لحظه به یکی از دوستانم که در تمام این تجربیات کنارم بود تماس گرفتم و گفتم که باید ببینمت . وقتی اومد ، نمایشنامه رو بهش دادم و گفتم که باید اینو کار کنیم. اونم گفت بفرستش ارشاد برای مجوز... فرستادیم و مجوز اومد اما هیچوقت بودجه ساخت اثر تا امروز تامین نشد... شاید روزی بشه ولی قطعا چشم اندازی از پل رو روزی روی صحنه میبرم... به لطف باشگاه هامارتیا ، امروز بار دیگه این اثر مرور شد و البته داغی بود که برای من هم تازه شد. ما در هامارتیا قبلا مرگ فروشنده رو از میلر خونده بودیم که بهترین و معروف ترین اثر آرتور میلره و احتمالا یکی دوبار دیگه هم گریزی به میلر بزنیم اما چشم اندازی از پل ، بعد از مرگ فروشنده بهترین اثر آرتور میلره و بعد از این خیلی کار شاخص و خوب و درجه یکی در سطح این دو اثر نداره و با همین دو اثر میشه به قدرت قلم میلر پی برد . میلر در این اثر به دو مقوله میپردازه، یکی عشقی نامتعارف و یکی دیگه مهاجران خارجی و غیر قانونی ای که برای کار به آمریکا سفر کرده بودند . امروز که مسئله مهاجرین در ایران خیلی پر رنگ شده شاید کمی مارو با فضای این نمایشنامه نزدیک تر کنه . هنرمند واقعی قطعا اینطوری اثرش رو خلق میکنه ، میبینه و احساس نیاز میکنه و جرقه ای در ناخودآگاهش شکل میگیره و ایده پردازش میشه و اثر رو خلق میکنه... میلر در این دو نمایشنامه به خوبی این مسیر رو طی کرده و آثاری خلق کرده درجه یک و قابل تامل... امیدوارم بتونم یک روزی چشم اندازی از پل رو روی صحنه ببرم... باز هم به میلر برمیگردیم... زنده باد تئاتر...زنده باد هامارتیا 🔥🔥🔥🔥🔥
(0/1000)
19 ساعت پیش
2