یادداشت zahrakhalaji

آنی در گرین گیبلز
        من از نسخه ی صوتی این کتاب استفاده کردم، چیزی که مسیر یک ساعته و نیمه  از دانشگاه تا خونه رو کوتاه و  تحمل پذیر میکرد و حتی گاهی دلچسپ ،شنیدن  این کتاب  بود ......

سفر کردن به سرزمین خیال ما رو از زندگی نجات میده ، رویا ها پناهگاه آدمی در شرایط سخته ....

مثل وقتی که آنی شرلی  جای کمبود هاش رو با رویا هاش پر میکرد و از سختی واقعیت و رنج زندگی می کاست....

این سفر های گاه و بی گاه " آنه" به  خیالاتش من رو یاد فیلم پیانیست می اندازه .....وقتی رنج و درد به اوج خودش می رسه دست های پیانیست ِقصه میلغزه  رو  کلاویه های پیانویی که نیست و نوایی زندگی بخش، از نُت هایی که وجود ندارن  بر میخیزند و زمان رو متوقف میکنن 
و این میشه جان پناهِ پیانیست در اوج ِ رنجِ زندگی ...

و " آنه " رنجی رو که با خیالبافی تحمل میکرده رو  آروم آروم یاد میگیره چه طور بپذیره و با واقعیت موجود کنار بیاد ....

به قول نادر جان ابراهیمی : کمی زیستن در رویا به خاطر انطباق دادن زندگی با رویا ، گناه نیست آنچه اشتباه محض است فرو رفتن در رویاست و برنیامدن ؛ و در مه مصنوعی غرق شدن " 

و نکته دیگه ی کتاب ،  ارتباطی بود که " آنه " با طبیعت اطرافش داشت 
اینکه آدمی بتونه به شکوفه ی سیب و رنگ آسمون  توجه کنه و لذت ببره از دیدنش ، موهبتیِ ارامش بخش توی  زندگی است .... 
 



      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.