یادداشت فرشته سجادی فر
1404/6/1 - 17:59

بسم الله الرحمن الرحيم یه کتاب وقتی برام عزیزتر میشه که فرصت کشفش رو داشته باشم بدون اینکه چیزی از نویسنده یا کتاب بدونم. اولین بار آتش بدون دود رو برای فرار از بازه سنگین و وحشتناک نتایج کنکور خوندم و خوب یادم میاد که وقتی جلد اول تموم شد از شدت شوق تمام تنم می لرزید و نمی تونستم توضیح بدم گالان کیه یا سولماز چی بوده؟ دیشب حین بازخوانی این جلد باز همون حال شش سال قبل بهم دست داد، اما اینبار وحشت هم کنارش بود که چطور هنوزم همون اثر قبل رو روی من داره با اینکه به وضوح می بینم این جلد سراسر خشونت و خط قرمز هایی که من شدیدا ردشون می کنم اما الان مشتاقانه منتظر نتایجی هستم که میدونم چی بودن. داستان درباره دو خانواده بزرگ گوکلانی و یموتی هست که نفرتی دیرینه از هم دارن اما آتش این نفرت زمانی اوج میگیره که پسری از یموت عاشق دختری از گوکلان میشه. این عشق نه تنها این مرد جنگچوی وحشی خو رو ذلیل نمیکنه که به آتشش هم دمیده میشه و کسی اینکار رو نمیکنه جز معشوق گوکلانی این مرد، که یک صحرا عاشق داره اما تنها همین وحشی خنجرکشه که بی اجازه میاد و اون رو بر میداره و می بره. این زوج که عاشق همدیگه ان سر تعظیم برای هم فرو نمیارن چون هیچ چیزی اندازه نرمی اون ها رو به وحشت نمیندازه. بهای این عشق اما چیزی جز خون نیست، رود خونی که از هر دو طایفه روان میشه و دست آخر این دو نفر رو هم در خودش غرق میکنه. من هیچ وقت از داستان رمئو و ژولیت خوشم نیومد اما گالان و سولماز یک شمههای از این نمایشنامه رو در خودشون داشتن و زندگی کردن. پن1: گالان مرد فکر نبود. حتی اون اندک موقعیت های که یک لحظه در فکر فرو می رفت از ترس برگشتن نظرش فوری دست از فکر می کشید و تفنگش رو علم می کرد. روا نبود این همه کشت و کشتار اما بازم نادر چقدر نرم نوشت و شماتت کرد طوری که واقعا دلم نگرفت از این وحشی خنجرکش. پن2: سولماز از گالان یه سرو گردن بالاتر بود، اون با فکر جلو میرفت. فقط از سر غرور نبود که التماس نمی کرد به گالان، از دور اندیشیش بود که این کار رو نمی کرد. می دونست تا وقتی حرفش برو داره که گالان برای التماس کردنش دست و پا بزنه( الله وکیلی از زن و شوهر اگر میرفتن پیش روان درمانگر اون بیچاره خودش تیمارستان بستری میشد) من نمیتونم بگم وای خیلی گل کاشتن، چون نکاشتن واقعا. اونا کینه کاشتن و خون درو کردن پس اعمالشون مذمومه به چشمم. پن3: نادر سبک خاص خودش رو داره، هر جا دلش میخواد از منبر بالا میره و حرفهاش رو می زنه. کاملا مستقل از شخصیتهاش. پن4: نمیدونم فقط به چشمم من اومد یا نه، ولی گالان سعی کرد تعصب ها رو بشکنه اما با اینکار تعصب های جدیدی پای ریزی کرد که تاوانش رو بچهها و نوههاش باید پرداخت کنن( خانهات اباد گالان) پن5: صحبت دیگری ندارم( نه بیشتر از اونچه دیگران گفتن)
(0/1000)
نعیمه خانی
1404/6/1 - 19:03
0