یادداشت فریبا رضایی
1401/10/29
با طراوت و شور و نشاط کودکانه همراه می شی و از سرخوشی ها لذت می بری که یکهو درد و رنج روی سرت آوار میشن و غرور و سربلندیت تبدیل به حقارت و ذلت ناخواسته ای میشه که دائما باید از خودت بپرسی، چرا چرا چرا! چی شد که تمام کودکی امیر وار تبدیل شد به یک خاطره ی شیرین!؟ و تنها از زندگی همون سرخوشی های کودکی به جا موند؟ قسمت تلخش برای من این بود که در طول خوندن کتاب دائما به خودت نهیب میزنی و میترسی از اینکه نکنه سرنوشت کودکان کشور من هم جز این نشه😐
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.