یادداشت

اسم من میناست
        کتاب، در قالب روزانه‌نویسی  یا به تعبیر بهتر لحظه‌نگاری‌های دختری نه ساله به اسم میناست. واگویه‌های مینا با خودش و شیوه‌ٔ خلاقانه‌اش در حدیث نفس و روایت روزمره‌ها، بسیار خواندنی است.  
 مینا، دختری با دنیای ذهنی منحصربه‌فرد است که در چارچوب‌های تنگ و تاریک مدرسه، تاب نیاورده و البته مدرسه هم تحمل هنجارگریزی و ذهن پرسشگر و خلاق او را نداشته و حالا مینا در خانه، آموزش می‌بیند و با طبیعت، پرنده‌ها، آسمان و نوشتن، مأنوس است .
 پدر مینا از دنیا رفته و او  لحظات شیرینی را در کنار مادرِ باشعور و مهربانش می‌گذراند؛ مادر مینا به رغم هنجارشکنی‌های مکرر او، بی قید و شرط، دوستش دارد؛ از او حمایت می‌کند و تلاش می‌‌کند اوقات خوش و باکیفیتی با او بگذراند. 
قلم نویسنده در این اثر، برای من شگفت‌انگیز بود؛ چرا که توانسته بود به خوبی در جلد یک دختر ۹ ساله فرو برود و از زاویهٔ دید خاص او دنیا را ببیند. با این همه، ما در این اثر با یک روایت داستانی سر و ته‌دار روبرو نیستیم و برشی از زندگی مینا و مادرش را از زبان او می‌خوانیم. اما مگر همهٔ آثار باید  کنش داستانی داشته باشند تا ارزش خواندن پیدا کنند؟ :)
مینا ظاهراً یک دختر ۹ ساله‌است؛ اما شاید نویسنده، دختران دوازده‌ و سیزده‌ساله‌ را پیش چشم داشته است و طبعا اثر هم برای این گروه سنی، مناسب‌تر است. 
راستش را بخواهید به کودکی مینا باید غبطه خورد؛ او  شانس این را دارد که در کنار طبیعت نفس بکشد، خوش بگذراند، فکر کند و اسب بادپیمای خیال را رها کند؛  وجود او با نوشتن عجین شده و خوب می‌داند که نوشتن هم راه ثبت لحظه‌هاست و هم هم راهی برای فکر کردن؛ علاوه بر این‌ها، او مادر بی‌نظیری دارد که بچه‌اش را به خاطر متفاوت بودن و در چارچوب‌های مرسوم نگنجیدن، نه تنها طرد نمی‌کند، بلکه عاشقانه بسترِ رشد و نموّ دخترش را فراهم می‌کند.  
حس می‌کنم مینا کودک محبوب آلموند هم هست.  

      
9

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.