یادداشت Asal
1404/3/28
تا الان بیدار بودم که کتاب رو تموم کنم و اونقدری جذبم کرده بود که نمی تونستم یه لحظه دست از خوندنش بردارم . در شرایط کنونی به نظرم خوندن این کتاب خیلی ضروریه و راحت تر از گذشته میشه مفاهیمش رو درک کرد . این میزان از آگاهی جورج اورول ، اونم چندین دهه قبل واقعا ستودنیه. تک تک شخصیت های این کتاب به خوبی شخصیت پردازی شده بودن . وینستون ، جولیا و اوبراین هرکدوم شخصیت خاصی داشتن . تیکه هایی که مربوط به کتاب انجمن اخوت بود واقعا برام جالب بودن و وقتی اون تیکه هارو در کنار رویداد های خود داستان می گذاشتم ، همه چیز خیلی ملموس تر و قابل درک تر میشد . با اینکه رابطه ی وینستون و جولیا به نظرم قشنگ بود، ولی هنوزم متاسفانه تنها جمله ای که میشه در وصفشون گفت ، همون جمله ی : زیر بلوط گسترده ، من تو را فروختم و تو مرا فروختی عه . به صورت کلی به نظرم میشه گفت تا بخش یک کتاب یه جور مقدمه ست برای آشنایی با خود وینستون و ناظر کبیر و حزب و ... و داستان اصلی تازه از بخش دو شروع میشه. از کتاب مزرعه حیوانات خیلی گیرا تر بود به نظرم و مفاهیم عمیق تری رو در برداشت . مزرعه حیوانات فهمش آسون تر بود ، ولی این کتاب پیچیدگی بیشتری داشت . و در آخر : جنگ ، صلح است آزادی ، بردگی است . نادانی ، توانایی است . شعاریه که تا مدت ها در ذهنم میمونه .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.