یادداشت عین راء
دیروز
واقعیت این است که هر چقدر جلو تر می رویم بیشتر متوجه می شویم که استاد صفایی، برای قشر خاصی قلم زده است. یعنی حس می کنم مخاطب حرفهایش خیلی جاها نمی تواند همه قشرها باشد؛ برخلاف حرفهای امثال شهید مطهری و آیت الله مصباح. این کتاب هم از این قاعده استثنا نیست. اگر مرحوم صفایی کمی در عمق باقی می ماند و وارد ایده پردازی برای اجرا نمی شد، احتمالا این کتاب الان خیلی فراگیرتر و مقبول تر بود؛ چون برخی ایده ها الان به نظر کاربردی نیستند. شاید با حذف این ایده ها، بتوان کتاب را پالایش کرد و اثر مقبول تری ارائه داد اما با همه ان قلت و قلت هایی که به کتاب دارم، خیلی حرفها و نکته های خوبی از لا به لای کتاب می توان برداشت کرد. شما فکر کن رفته ای جنگل! خرس دارد، گراز دارد، اما آلوچه جنگلی و آلبالوی جنگلی و قارچ کم یاب هم دارد. این کتاب این شکلی است. برخی مطالبش به مذاق من خوش نیامد و برخی اش چنان جذاب بود که حد ندارد. در کل ارزیابی ام از کتاب این است که حتما باید خوانده شود؛ اما نه همه بخش هایش در سالهای آغازین طلبگی که ذهن را ممکن است مشوش کند. برای من کتاب خوبی بود و تند تند خواندمش و نکته های مختلفی یادداشت کردم. برخی اصطلاح سازی های مرحوم صفایی هم واقعا قشنگ است. مرحوم صفایی جان ها را مورد خطاب قرار می دهد و به همین خاطر هم آثارش گیرایی دارد. این کتاب هم از این قاعده پیروی می کند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.