یادداشت مریم رضازاده
1402/11/24
4.4
2
برشی از کتاب: ایلیا: چکمه ام را ببوس! باید التماس کنی تا ترا مفت بچرم! ورتا از ضرب تازیانه پی میافتد؛ هم با فریاد درد. ورتا: اسلحهای در جهان هست که تو بدان مسلح نباشی ایلیا؟ بار اینهمه ترس را چطور میبری؟ زیارت(ادامه) شیههی اسبی که در میان اسبها سرکشی میکند و بر دو پای برمیخیزد. مهتری با تازیانه به وی میکوبد. بیابان( گذشته) گلیم به زمین پرتاب میشود؛ ورتا روی آن میافتد؛ بن گیسوانش را به دو دست گرفته و نالهی درد در گلویش بسته. اسب سر میگرداند و مینگرد. ورتا آرام برمیخیزد_ خیره اما بی نگاه. ایلیا به اسب دست میکشد. مشک را پیش میآورد.... ✍️ با اینکه اصلا دوست نداشتم فیلمنامه بخونم به پیشنهاد استاد عزیزم دو تا از فیلمنامه های آقای بهرام بیضایی رو خریدم و هنوز در شگفتیام. اگر میخواهید جادوی کلمات را ببینید و لمس کنید حتما حتما این کتاب رو مطالعه کنید. شروع جذاب و میخکوب کننده، مدام در حال کشمکش و تعلیق. پایان شگفتی آور ، خلاقانه و غافلگیر کننده. بخوانید و لذت ببرید.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.