یادداشت نرگس سلطانی
1402/9/16
یک کتاب کمحجم با داستانی نسبتا جالب؛ از زاویه دید من اگر این داستان میخواست روایت بشه، ترجیح میدادم اول زندگی ایوان ایلیچ رو بنویسم بعد به مرگش برسم و اسمش رو چیزی نذارم که مرگش رو لو بده ولی از اونجایی که تولستوی زحمت کشیده و همهی اینارو برعکس انجام داده شیوهی نوشته شدن این کتاب برام جالب بود. اینکه داستان دقیقا از صحنهای شروع شده که همه دارن راجع به مرگ ایوان ایلیچ حرف میزنند بعد میاد زندگیشو تعریف میکنه و کم کم به مرگش میرسه. اولش داستان برام بیمعنا بود و نمیتونستم با شخصیتها ارتباط بگیرم، اما هر چی به پایان نزدیکتر میشد حوادث معنای بیشتری پیدا میکردن. به طور کلی به نظرم داستان جالب و قابل تاملی بود؛ مخصوصا دیدگاهی که نسبت به معقولهی زندگی و مرگ داشت[که فکر میکنم پیام اصلی این کتاب هم همین بود] اسپویل اونجایی که ایوان ایلیچ از این رنجِ تموم نشدنی به ستوه میاد و به جایی میرسه که گرچه هنوز درد تموم نشده ولی با پیدا کردن ذاتِ اتفاق، آرامش میگیره به نظرم کل چیزی بود که کتاب میخواست به مخاطب بفهمونه. به هر حال بخونید؛ جالبه.
18
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.