یادداشت علی
1404/1/10
حاضری استخون های همسرت که چند سال پیش مرده رو با پتک خورد کنی؟ احتمالا اولین چیزی که به ذهن شما میرسه اینه که چرا. یعنی چرا باید همچین سوالی مطرح بشه و چرا کسی باید همچین کاری رو انجام بده؟ اگه انجام این کار دلیلی داشته باشه، وضعیت عجیبی پیش میاد و اگه بی دلیل باشه، ترسناکه. مارتین مک دونا، نویسنده بریتانیایی و خالق نمایشنامه های قدرتمندی مثل ملکه زیبایی لینین و مرد بالشی، بعد از نمایشنامه اولی که اسم بردم، دوتا دیگه هم نوشت که در ادامه نظرم رو راجع به نمایشنامه وسطی خواهم گفت. داستان این کتاب که در یکی از مکان های نام آشنای آثار مکدونا یعنی روستای گلوی ایرلند میگذره، در مورد مردیه که شغلش نبش قبر مرده ها و خرد کرد چند استخوان اونهاست، تا جا برای مرده های جدید باز بشه. خیلی از نقدها و نظراتی که من در مورد این کتاب خوندم، به این مسئله پرداخته بودن که ورای بخش داستانی و شخصیت پردازی(که از قضا شخصیت های مکدونا اغلب رو مخ و عصبی و پرخاشگرن)، ابن آثار نوعی حمله به سنت ها محسوب میشه. به نظرم میشه از زاویه دیگه ای هم بهش نگاه کرد؛ این آثار بازنمای پیامد بلایایی هستند که بر سر سنت ها و ارزش ها آمد. ورای تمام این صحبت ها، باید بگم که این نمایشنامه کلا ۴ شخصیت داره و سرشار از تنش و بحث و زد و خورده، آخه شایعاتی در مورد یکی از شخصیت ها وجود داره و اونم اینه که اون زنش رو کشته، ولی یه جوری قسر در رفته. چون کوتاهه از این بیشتر توضیح نمیدم و مابقی جریان رو به خودتون میسپارم... ۳۲۶ جمجمهای در کانه مارا به قلم مارتین مکدونا ترجمه بهرنگ رجبی نشر بیدگل
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.