یادداشت حسین شعبانی
1404/1/2
شب های روشن آغاز آشنایی من با اگزیستانسیالیسم بود. پیش از اینکه متوجه دیدگاه شخصیت قهرمان بشم ، همزاد پنداری که بین خودم و قهرمان داستان حس کردم من رو تشویق به ادامه دادن خواندن این اثر فوقالعاده کرد. از جایی که عاشق ناستنکا شد ، حس کردم روند داستان از فردی که در طول زندگی اش هر روز را با حس پوچی و سرزنش توأم با سکوت مردم و در و دیوار شهر گذارنده ، به فردی که معنا رو درون دختری ناشناس بیابد ، او حال شخصی را برای بازگفتن حقیقت های زندگی اش دارد ، قرار است توصیف کند زندگی از نگاه او چگونه است و با ورود او به دنیایش چگونه قرار است باشد. اما فریبی که داستایفسکی در ادامه دارد ، یک تله اس ، یک عشق که آن هم پوچ است ، احساسات جدیدی که آن هم پوچ است. راستش بخاطر قهرمان ناراحتم و هم خوشحال ، خوشحالم چون سعی کرد با عشق معنایی برای زندگی روزمره و بی رنگ خود پیدا کند. ناراحتم چون موفق نشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.