یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/8/20
جملۀ معروفی از زمان کنکور به یاد دارم که با خواندن دربارۀ مفهوم «کار عمیق» از خاطرم گذشت. به جای خواندن پنج کتاب به صورت سطحی سه کتاب را کامل و به طور عمیق بخوانید. شاکلۀ کار عمیق هم، تا حدی، همین است. میتوان گفت این کار فعالیتی است عمودی، در مقابل کارِ کمعمق که فعالیتی سطحی و افقی، فعالیتی است که بیشترین تمرکز را میطلبد و البته که با خلاقیتِ بیشتری هم همراه است. بگذارید یک مثال شخصی بزنم. این روزها همزمان درگیر چهار پروژه هستم. به تجربه برایم ثابت شده که نمیتوانم روزم را چهار قسمت کنم و به همهاش بپردازم. پس چه کنم؟ دِدلاینها و مسائلِ فرعی دیگر را هم بیفزایید. کار عمیق به ما میگوید به جای تمرکزِ پراکنده بر همۀ پروژهها یکی دو روز را به یک پروژه اختصاص بده تا بیشترین کارایی را داشته باشد، تمرکزت بیشتر میشود و، از همه مهمتر، خلاقیتِ بیشتری هم در ایده و اجرای کار خواهی داشت. روشن است که چنین وضعیتی نیاز به حذف موانع تمرکز یا حواسپرتکنها دارد. ویژگی دیگر کار عمیق شناخت محور بودن و مهارت محور بودنِ آنهاست. و در مقابل، کار کمعمق مانند این است که خود را در حالت خلبان خودکار قرار دهیم. کتاب از دو بخش تشکیل شده. بخش اول سه فصل دارد، ارزشمندیِ کار عمیق، کمیابیِ آن، و هدفمندیاش. بخش دوم سه قانونِ کار عمیق را طرح میکند: عمیق کار کنید، سر رفتن حوصلهتان را بپذیرید، رسانههای اجتماعی را ترک کنید، کمعمقی را کاهش دهید. اگر به همین قوانین دقت کنید دستتان میآید که سمت و سوی کتاب کجا میرود. اما آنچه برای من «کار عمیق» را جذابتر میکند کارایی آن در بحثِ «تولید» است. البته وقتی صحبت از تولید میشود ذهنتان سمت «صنعت» نرود، حرفم بر تولید در علوم انسانی است، چیزی که شاید در نگاه اول عجیب به نظر بیاید، اما چیزی است که بیشترِ ما در طول سالهای تحصیلمان در علوم انسانی (یا سرک کشیدنهایمان) بهوفور به آن برخوردیم. اگر معلمان و مدرسانِ علوم انسانی ایدۀ کار عمیق را داشته باشند تولیدهای آنها (در اینجا: محتواهای درسیشان) خلاقانهتر میشود، شناخت را بیشتر درگیر میکند و، در نتیجه، بیشتر ارزش خواهد داشت. ارزش را هم البته همه گونه میتوانید در نظر بگیرید (اینها را از آن رو نوشتم که یکی از پروژههای این روزهایم با ایدۀ کار عمیق بهشدت آمیخته است) کار عمیق را میتوان با چهار سبکِ مختلف پی گرفت. نخست، سبک زندگی راهبانه. طوریکه سبک زندگی از اساس تغییر میکند، گوشهنشینی مشخصۀ این نوع از زندگی است، راهبگون بودنِ شخص در این سبک برای تمرکز و خلوتِ فکری است. دوم، سبک زندگی دو سبکی است، به این شیوه که شخص مدتی از سال را به گوشۀ عزلت بنشیند، با تمرکز کارهایش را پی بگیرد و دوباره به زندگیِ عادی برگردد. سوم، سبک زندگیِ ریتمیک است. به این صورت که در طول روز زمانِ مشخصی به کار عمیق اختصاص داشته باشد و در این مدت موانعِ تمرکز را از خود دور کند. و چهارم، سبک روزنامهنگاری است. این سبک شیوهای است که در هر زمان که دست دهد کار عمیق صورت میگیرد. در این حالت گویی ذهن آنقدر ورزیده است که به راحتی میتواند بین کار عادی و کار عمیق سوئیچ کند. سخن آخر در عصر سلطۀ شبکههای مجازی و گیمها به سر میبریم، اطراف ما سرشار است از دادههایی که ما را احاطه کرده است. اگر باور دارید که موفقیت از مسیرِ خلاقیت میگذرد و لحظهای به دست نمیآید کار عمیق را ورق بزنید یا دربارهاش بشنوید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.