یادداشت زینب صاحبیان

زینب صاحبیان

زینب صاحبیان

1404/6/23 - 02:16

        منی که طرفدار متعصب «کانن دویل» بودم و به قصد پوزخند و تاسف خوردن برای طرفداران «کریستی» سراغ پرفروش ترین اثرش(به نقل سایت ها) رفتم، می نویسم...
مطمئن بودم به عنوان کسی که پایان جنایی هارا معمولاً بدون غلط درست حدس میزند، دست کریستی را خواهم خواند و در نبرد ذهنی ام خاکش میکنم... اما دیری نرسید که
کریستی ضربه فنی ام کرد آنچنان که محو ذهن خلاق و هوشمند و قلمش شدم و مطمئنا قرار است تمام آثارش را دیکته کنم تا این تفکر را که قرار نیست هر مشاهیری خداگونه پرستیده شود و جای نقد دارد را بعضاً کنار بگذارم... آگاتا جای هیچ نقدی را باقی نگذاشت!
به خاطر پایان این داستان شاید اورا متقلب بخوانند!
اما یقینا همین پایان بود که اورا چنین «سنت شکن» و «انقلابی» در ادبیات جنایی معرفی کرد!

 «وقتی بیرون اومدم، همه چیز تموم شده بود.»

این جمله ی ماندگار ثابت میکند که آگاتا نه تنها تقلب نکرد بلکه به گونه ای روایت کرد تا به تمام جهان نشان دهد که نویسنده میتواند از زبان شخصیت طوری روایت کند که نه دروغ بگوید و نه پنهان کند! بلکه فریب دهد! آنهم نه صرفا خودش که متقلب به نظر برسد بلکه با ذهن خودمان که درگیر کلیشه‌ ی روایتگری شده فریب دهد!! و این را بپذیریم که داشتیم نامه ای دست نوشته را میخواندیم نه داستانی که صرفا یک نویسنده نوشته, بی آنکه بدانیم! 
حقیقت و کلمات و جملات را تک تک جلوی چشمت چیده است تا خودت فسفر بسوزانی و در نهایت اگر شکت مثل من درست بود بر اساس کلیشه ی نویسندگان در روایتگری، به شکت اعتنایی نکنی و این در پایان فقط و فقط نویسنده باشد که یکه تاز میدان باشد!  دروغ چرا اما به چنین ذهنی رشک می برم به شدت!

در آخر تنها نقدی که جزئی میتوانم به آن وارد کنم عدم وجود هیجان در سیر داستان بود که فکر میکنم دلیلش طلاقی بیش از حد وقایع فرعی بود، داستان های فرعی و گستردگی و البته گسستگی بین شخصیت هایی که ناگهان ظاهر میشدن بدون اینکه درحد معقول به انها پرداخته شود و صرفا جهت رد گم کنی آمده بودند، مانع ایجاد هیجان لازم در شخصیت و وقایع بود!
      
15

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.