یادداشت zahra malekiyan

        در ابتدا بگویم، از زاویه‌ی ادبیات ایران و با عینکِ ادبیات فارسی بخواهیم به "سقوط" نگاه کنیم، در ثانیه‌ای در چشمان‌مان رنگ می‌بازد و میل نداریم حتی نگاهش کنیم. امّا این ادبیاتِ اروپا یا قرنِ بیست‌یست. توقع، به حد زیادی باید پایین بیاید؛ و همینطور کمّی و کیفیت دستوری زبان، جای زیادی برای سخن دارد و از فن ترجمه و دم و دستگاهش نباید غافل شد. روایی داستان مورد پسندم نبود، کشش لازم را نداشت و نتوانست، کتاب به دست، بر زمین میخکوبم کند. امّا کامو به خوبی توانسته بود به جریانات سیاسی، اجتماعی، مذهبی تلمیحی بزند و هم زمان انکار کند قضیه را. امّا امّا امّا کامو بسیار لفظه قلم می‌نویسد؛ ساعت‌ها بر فراز منبر دهان می‌ساید و گوش آزار می‌دهد و درست زمانی که انتظارش را نداری با سخنانش، با جملاتی از جنس سرب داغ یا حتی آواری که بر سرت خراب می‌شود در صدم ثانیه‌ای، چیزی می‌گوید که میخکوب‌ چشمانِ سرمست از می و مغروری‌ش می‌شوی و همین‌ جاست که خط باریکی ممتد امّا به جاافتادگی خاطرات در دل تاریخ؛ در ذهنت شکل می‌گیرد و هم اینجاست که تو ویران شده‌ای.
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.