یادداشت نرگس حمیدی پور
1402/8/11
overthinking امانم را بریده بود که در گوگل سرچش کردم تا ببینم معادل فارسیاش چیست. معادل فارسی را زدم و دیدم بله، کتابی با این عنوان وجود دارد که از قضا تروتازه هم است و نوشتهی همین سالهای اخیر است. نمونهاش را از طاقچه بارگیری کردم و دیدم دلم میخواهد ادامهاش دهم اما با نسخهی فیزیکی. دوست داشتم کنارش یادداشتهای دستی بنویسم. تماس گرفتم با کتابفروشی. در این بین کتاب دیگری هم با همین مضمون یافتم. هردو را همان لحظه خریدم و شروع کردم به خواندن این کتاب.مثل یک کتابچهی، آرام و شمردهشمرده با خودم آوردمش تا تمام شد. از نوشتههایش چونان تمرین مهارتهای زندگی (!) استفاده میکردم و به خودم تیک میدادم! درواقع او را بهجای یک راهنما و شبهروانشناس کنار خودم استخدام کردم تا در مواقع اضطرار و اضطراب به کارم بیاید و انصافاً نقش قابل قبولی را ایفا کرد. شاید برخی نوشتهها و توصیههایش به کتابهای روانشناسی زرد یا موفقیت بماند اما در تشخیص یکی از سهلالممتنعترین ارکان زندگی برای من کارساز بود: شناسایی هدف و پیشروی سمت آن. واقعیتِ سردرگمی در زندگی به صورتم پرتاب شد و کمی هدفمندی را برایش جدیتر دیدم. هرچند هنوز اقدامی عملی برایش صورت ندادهام اما تا همین لحظه، همین که مرا از وجود خستهاش آگاه کرد از این کتاب ممنونم. خودم هم باورم نمیشد ولی برخی از جملاتش که در نگاه نخست شبیه جملات انگیزشی اینستاگرامی بود، در روزمرهام تکرار میشود و از بودن اینها هم ممنونم. من که نمیدانم گروه تفکر درخشان متشکل از چه نویسندههایی است اما امیدوارم تفکرشان همواره بدرخشد و البته به عمقهای بیشتری از تفکر نیز راه پیدا کند!
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.