یادداشت MBVPDR

MBVPDR

MBVPDR

15 ساعت پیش

        «رمانی که مرزهای اخلاق را محو می‌کند »

﴿وقتی عدالت به انتقام تبدیل شود، چه کسی جلاد واقعی است؟﴾

این رمان تکان‌دهنده، قصهٔ مردی معمولی را روایت می‌کند که ناگهان در گرداب انتقامی سیستماتیک گرفتار می‌شود.
 نویسنده با نثری تیز و بی‌پرده، خواننده را به چالشی فلسفی می‌کشاند: «آیا می‌توان با ابزار شرارت، به فضیلت رسید؟»

چرا این اثر منحصر به فرد است؟
شخصیت‌پردازی چندلایه: قهرمان داستان همزمان هم قربانی است، هم مهاجم  

تعلیق روان‌شناختی: هر فصل خواننده را یک قدم به پرتگاه اخلاقی نزدیک‌تر می‌کند  

پرسش‌های هستی‌شناسانه: بررسی مفهوم «عدالت خودسرانه» در جهان مدرن  

۵ نکته کمتر گفته شده:
1. عنوان کتاب اشاره‌ای است به نقاشی‌های فرانسیس بیکن از بدن‌های تحریف‌شده  
2. فضاسازی داستان یادآور کافکاست، اما با رویکردی مدرن و خشن‌تر  
3. دیالوگ‌های کتاب گاهی از مکالمات واقعی در دادگاه‌های جنایی الهام گرفته  
4. نویسنده برای نوشتن صحنه‌های کلیدی، با چند زندانی سابق مصاحبه کرده بود  
5. پایان‌بندی کتاب به عمد مبهم گذاشته شده تا خواننده خود قاضی نهایی باشد  

در یک جمله:
این رمان مانند چاقویی است که هم زخم می‌زند، هم نور را منعکس می‌کند—هم خشونت را نشان می‌دهد، هم آسیب‌پذیری را 

پ.ن (آیا ارزش خواندن دارد؟):
پاسخ: بله، اما با احتیاط  
برای شما مناسب است اگر: به داستان‌های روان‌شناختی عمیق علاقه دارید ، از ادبیات چالش‌برانگیز لذت می‌برید ، به مفاهیم فلسفی در قالب رمان علاقه‌مندید  

شاید مناسب نباشد اگر: دنبال سرگرمی سبک هستید ، از صحنه‌های خشونت‌آمیز هراس دارید ، پایان‌بندی‌های قطعی و روشن را ترجیح می‌دهید  

نکته خوانش: بهتر است با فاصله‌های زمانی خوانده شود تا تاثیر روانی عمیق‌تر شود  

      
25

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.