یادداشت ال‌ناز عطائی

        ۰۳/۰۵/۰۷ #من_از_یادت_نمیکاهم_مارتیتا #نشر_چشمه 
‌
‌[ بخشی از وجودم در جریان سقط بچه مُرد. بخشی هم وقتی او ترکم کرد. کسی که دوست داری زنده باشد و در کنارت بماند تصمیم می‌گیرد دیگر کنارت زندگی نکند. به نظرم این یکی از مرگ هم بدتر است... ]
‌
"من از یادت نمی‌کاهم ، مارتیتا" نوشته‌ی #ساندرا_سیسنِروس و ترجمه‌ی #اسدالله_امرایی ، یکی از رمانک‌های نشر چشمه از مجموعه‌ ‌کتابهای #برج_بابل بود که توی فروردین ماه خونده بودم. مجموعه‌ی "برج بابل" کتابهای کم‌حجم از داستانهای کوتاه ادبیات خارجیه که هرکدوم با توجه به اینکه اون داستان مربوط به ادبیات چه کشوریه، اسم گذاری شده ... (که شخصا خیلی به این مجموعه علاقه‌مندم 🤌🏻)
‌
بیشتر داستانهای سیسنِروس درباره‌ی وطن نوشته شده و شخصیت اصلی داستانها ، زن‌هایی هستن که با سختی‌های جامعه و مشکلات فرهنگی مردسالارانه، درگیرن ...
‌
شخصیت اصلی کتاب، "کورینا" [که گاهی پوفینا خطاب میشه] یه نویسنده‌ی جوونه که برای رسیدن به رویای نوشتن به فرانسه، مهاجرت میکنه.
داستان از جایی شروع میشه که کورینا یه نامه از دوست قدیمیِ خودش، مارتیتا [یا همون مارتا] دریافت میکنه و وقتی میخونتش، برمیگرده به مرور کردن خاطراتش با دوستای صمیمیش : مارتیتا و پائولا.
‌
از بین نامه‌هایی که بین این دخترها رد و بدل شده، و از بین خاطراتی که از زبان کورینا میخونیم، درگیر دغدغه‌های زندگیشون توی جوونی و میان‌سالیشون میشیم،
مشکلاتشون برای کار و خونه و رویاها و رابطه‌هاشون رو میخونیم،
و خیلی جاها، وقتی که به مکث‌های بین پاراگراف‌ها می‌رسیم، انگار یه زمان توقف داریم برای مرور کردن خاطرات خودمون ... فکر کردن و مقایسه کردنِ زندگی‌مون با زندگی این سه تا دختر...
‌
[ انتظار اتفاقی را می‌کشیدیم. مگر این همان کاری نیست که همه‌ی زن‌ها می‌کنند تا یاد بگیرند انتظار بیهوده نکشند؟ ]
‌
من این کتاب رو سه بار خوندم.
و هربار به زندگی یکی از این دخترا نگاه کردم.
دختری که صرفا به دنبال رویاش دویده اما اون رو توی شهر رویاییش پیدا نکرده.
دختری که درگیر لحظه‌س و دختری که یکم سفت و سخت‌تر به زندگیش میرسه...
و جالبیِ دوستی این سه نفر به نظرم اینه که گاهی خیلییی شبیه هم میشن! و گاهی خیلیی متفاوت از هم ...
‌‌
‌
جالبیش برام اینجاست ، که انگار "زن" به دنیا اومده تا یه جایی از زندگیش بلاخره تصمیم به "عادی" زندگی کردن بگیره و بعد حسرت روزهای آزادیش رو بخوره!
عجیبه برام...
‌
‌
‌
اگر از داستانهای کوتاه خوشتون میاد و به موضوع زن و زندگی زن در جامعه علاقه دارید ، به نظرم این کتاب براتون دوست داشتنی باشه.
‌
‌
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.