یادداشت مرتضی اسکویی
1404/5/6
📚 نقد شخصی: ذِن و هنر نگهداری موتورسیکلت ⚠️⚠️⚠️خطر اسپویل⚠️⚠️⚠️ این کتاب رو خوب شروع کردم. فضای جاده، رابطهی پدر و پسر، و اون حالت خلوت ذهنی، جذبم کرد. اما هرچی جلوتر رفتم، خوندنش سختتر شد. بیشتر از اینکه داستان تعریف کنه، درگیر فلسفه، تعریفهای گنگ، و مونولوگهای طولانی شد که خیلی جاها حس کردم دارن بیهدف تو در و دیوار میزنن. کتاب ادعا میکنه ذِن و زندگی روزمره رو بهم وصل میکنه، ولی حقیقت اینه که مفاهیم ذِن توش خیلی گموگور و پراکندهست. از یه جایی به بعد، نه از موتورسیکلت خبری هست، نه از ذِن، فقط یه ذهن درگیر با خودش. با این حال، رابطهی پدر و پسر، مخصوصاً از زاویهی ازدستدادن، برام قابل لمس بود. من خودم پدرم رو زود از دست دادم، و یه جاهایی واقعاً با کریس همذات پنداری داشتم. وقتی آخر کتاب میگه که پسرش بعداً کشته شده، یه ضربهی عمیق داشت که انگار ناگهان همهی تلاشها برای ترمیم اون رابطه، توی هوا پودر شد. راستش این کتاب به من نمیخورد. فرهنگش، زبانش، شکل نگاهش به دنیا… برام آشنا نبود. اما با همهی نقدها، نمیتونم بگم کتاب بیارزشه. یه صداقت دردناک توش هست، یه کشمکش واقعی برای معنا، که آدمو با خودش میکشونه تا ته. حتی اگه از جنس تو نباشه. ✅️کیفیت فیزیکی کتاب کیفیت چاپ و کاغذ هم بسیار عالی بود. چندتا غلط املایی هم داشت که قابل چشم پوشی بود. 📌 خلاصهاش؟ به کسی توصیهش نمیکنم، ولی خودم خوشحالم که تا آخرش رفتم.برای این حجم از مطلب یعنی حدود ۶۲۰ صفحه،تعداد تاپیکهایی که درگیرم کرد خیلی کم بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.