یادداشت chamomile

chamomile

chamomile

2 روز پیش

♯دشمنِ عزی
        ♯دشمنِ عزیز 

به پیشنهاد ریحانه خوندمش و صد البته به این سبب که دنباله‌ای‌ست از بابا لنگ درازِ جودی ~~
میتونم بگم سالی یکی از ناز ترین احمق‌هایِ دنیایِ کتاب‌هاست طوریکه همون صفحات اول از شدت ذوق نتونستم خودم رو کنترل کنم و به عنوان یکی از نو‌ت‌های کتاب نوشتم:
 [دیوانه ترینه! وای عاشقشم! احمقه! احمق‌...] 
( و این برمیگرده به صفحه‌ی ۴۴ -نشر افق- که سالی در روزهای اولی که به ن.ج.گ رفته بود متعجب شده بود از اینکه چطور بچه‌ها تا حالا به صد و یازده توپ نشاسته‌ای تبدیل نشده‌اند، از بابت رژیم غذایی‌ایی که یتیم‌خونه براشون چیده بود...)
و برخلاف عاشقانه‌ی کلاسیک بودنش به هیچ‌وجه صرفا حول عاشقانه‌هاش با 'گوردون یا 'دکتر مک ری نمیگرده! 
«دشمنِ عزیز» صفتی برای دکترِ اسکاتلندیِ حنایی موییه که سالی‌مَک‌براید انتخابش کرده و در طولِ کَل‌کَل کردن‌هاشون با هم سالی کم‌کم عاشقش میشه و این رو خودش نمیفهمه اما توی تک‌تک نامه‌هاش میتونین ببینین که چه‌قدر دوستش داره و براش عزیزه! 
 و هر چه‌قدر که داستان جلو میره قشنگ میتونیم سیر بلوغ و تغییر رو توی افکار سالی ببینیم و به قول خودش: 
"دختری که او عاشقش شده، همان منی نیست که خودم میخواهم باشم. او منی را میخواهد که از یک‌سال گذشته کوشیده ام از آن دور بمانم. به هر حال او دیگر وجود ندارد..."

و خب خوندنش رو پیشنهاد میکنم ︶︶⊹
چون علاوه بر قشنگی‌های عاشقانه‌اشون؛ بهمون یاد میده که بیشتر خودمون رو دوست داشته باشیم و قبل از فکر کردن به احساسات طرف مقابل به آزادی و خوشحالی خودمون فکر کنیم و اگر " کوچکترین ابری از سوءتفاهم و اختلاف بر سرمان سایه انداخت، قول بدهیم آن را در درونمان نگه نداریم و درباره‌اش صبحت کنیم."

      
36

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.