یادداشت دور کتاب در 2 دیقه
1401/2/29
اول از دوستداران این کتاب بسیار عذر میخواهم اما به هر حال هر کسی نظر خودش را برای هر کتابی می دهد . راستش اولین مشکلم با کتاب اسم کتاب بود . چرا یک کتاب باید همچین اسمی داشته باشد ،پتش خوارگر . یعنی میدانم یک بخش درمورد این بود اما به هر حال مطمئنم کسی اگر اسم این کتاب را بشنود توجهش برای خواندن آن جلب نمی شود . البته که نباید کتاب را از روی اسمش قضاوت کنیم و من هم نمیکنم و از این موضوع میگذرم . اما دومین مشکلم نوع نوشتاری این کتاب بود ،واقعا نمی دانم چرا یک جا از کتاب باید بگوید ( در این روزها اما ارامش روستا در هم ریخته بود . ) و دقیقا خط پایین همان جمله کاملا درست و خوب و روان بنویسد . یکی دیگر از مشکلاتم با کتاب که دقیقا مربوط به نوشتار نویسنده است کلمات سخت و نامعلوم در کتاب بود . از همان صفحه اول کتاب ، نویسنده نوشتن کلمات سخت را اغاز می کند . البته این به اطلاعات عمومی و سن اشخاص هم مربوط است که چه قدر با کلمات آشنا هستنند ،حتی ممکن این کلمات که برای من سخت است ،برای شخصی بزرگ تر کاملا نرمال باشد . اما وقتی یک کتاب را برای نوجوانان می نویسد باید طوری بنویسد که اغلب نوجوانان ان را بفهمند ، نه تنها بخشی از ان ها . سومین مشکلم سیر داستان بود ،دقیقا بعد از بخش اول کتاب ،از کتاب نا امید شدم . راستش را بخواهید حتی با اغاز کتاب هم مشکل داشتم و 2 بار صفحه اول را خواندم تا متوجه بشم دقیقا راجب چی قرار است صحبت کند .(البته که با دوبار خواندن هم کامل نفهمیدم ) .اخرای بخش اول که آن بچه نوزاد را پیدا کرد خیلی خوشحال شدم ،به خصوص توصیف های فوق العاده ای در آن بخش بود ،که ان صحنه را واقعی کرده بود . مثل جایی که گفت نوزاد بغضش را در چانه ی کوچکش نهان کرد و بعد چشمان همچون تیله اش را کمی گشود و با دقت به صدای مرد گوش داد . و همانجا بود که نوزاد اسم جدیدش را فهمید و دوباره یک توصیف فوق العاده داشتیم که میگفت نوزاد دستانش را بر هم فشرد و دهان بی دندانش را باز کرد . دقیقا در همانجا بود که از کتاب خیلی خوشم امد ،احساس کردم قرار است درباره ی آن نوزاد صحبت بشه اما این طور نشد . و نظرم راجب کتاب مثل قبل شد . چهارمین مشکلم با کتاب توصیف هایش بود . یعنی شما در یک جا از کتاب توصیف خیلی خیلی قشنگی میبینید و به کتاب امیدوار می شوید ،دقیقا مثل همان توصیف هایی که برای نوزاد بود. ( نوزاد دستانش را بر هم فشرد و دهان بی دندانش را باز کرد) . اما طولی نمی کشد که یک توصیف بسیار عجیب و غریب می بینید و امیدتان ،ناامید می شود . مثل جایی از کتاب که میگوید (گرگی بسیار بزرگ با اندامی شبیه یک میمون قوی هیکل ). نمی دانم شاید این توصیف برای دیگر اشخاص توصیف نرمالی باشد اما من خیلی با ان مشکل دارم . چرا یک گرگ که همین گونه بزرگ است را باید شبیه یک میمون قوی هیکل ببیند . واقعا برایم عجب است . و به نظرم همین نکات دقیقا نکاتی است که ان را با دیگر کتاب ها متمایز می کند . مثلا در دیگر کتاب های نوجوان ایرانی واقعا از کلمات عجیب غریبی که نویسنده از ان استفاده کرده بود استفاده نمی کند . در دیگر کتاب ها وقتی توصیفی مینویسد ،توصیف هایش یا بد است و یا خوب است ،مثل این کتاب ترکیبی نیست که نتوانیم نظری درباره ی ان بدهیم ،انقدر سریع توصیف ها عوض میشدند که نمی توانستی به چشم خودت اعتماد کنی . حتی بخش های مختلف و یا فصل های مختلف کتاب یه ارتباطی با هم دارند مثل این کتاب از یک جا به جای دیگری نمی پریدند که ادم را گیج کند . مثلا وقتی یک کتاب را می خوانی در آخر می توانی بگویی تقریبا در چه ژانری قرار می گیرد ، اما من حتی یه ذره هم نمیتوانم بفهمم این کتاب چه ژانری بود و به نظرم این تقصیر نویسنده است . نویسنده طوری کتاب را نوشته بود که واقعا فرد نمیدانست این کتاب در چه ژانری است ،انگار چند ژانر را ترکیب کرده بود . نوع موضوع و بخش های مختلفی که در کتاب بود واقعا بسیار بسیار عجیب بود ،و من در هیچ کتابی بخش های این گونه ندیدم . (بخش های زیاد با عنوان های بسیار عجیب ) زبان نویسنده بسیار غیر قابل فهم بود ،البته از این نوع کتاب ها کم نداریم اما فکر میکنم برای دسته ی نوجوان کم هستنند و این نوع نوشتن اصلا صحیح نیست . راستش کتاب طوری نبود که برای خواندن بخش های بعدی انگیزه داشته باشی و کلا به نظرم کتاب جذابی نبود . چرا که کتاب هایی که سیر داستانی ان ها انقدر قوی است که ادم دست از خواندن ان بر نمیدارد کم نداریم . به نظرم یکی دیگر از ایراداتی که داشت طولانی بودن آن بود . طولانی بودن ان مهم هم نباشد چیزی که مهم است این است من به عنوان خواننده بعد از خواندن این کتاب احساس خوبی نداشتم و این بدترین ویژگی ای است که یک کتاب می تواند داشته باشد . راستش ویژگی مثبتی هم در کتاب نبود .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.