یادداشت MBVPDR
1404/4/17
﴿وقتی حقیقت به سلاحی خطرناک تبدیل شود، اعتماد آخرین سنگر انسانیت است...﴾ این رمان سیاسی-روانشناختی، ماجرای زنی را روایت میکند که در نظامی تمامیتخواه، ناگهان با نسخهای تحریفشده از زندگی همسر مفقودش مواجه میشود دورفمن با نثری فشرده و چندلایه، خواننده را به قلب این پرسش میبرد: «در جهانی پر از دروغ، اعتماد کردن چه معنایی دارد؟» چرا این اثر تکاندهنده است؟ تعلیق نفسگیر: هر فصل حقیقت جدیدی را برملا میکند که همهچیز را زیر سوال میبرد روایت چندصدایی: داستان از زاویه دید چند شخصیت روایت میشود که هر کدام حقیقت خود را دارند استعارههای قدرتمند: از «آینههای شکسته» تا «سایههای دراز» که مفاهیم عمیق را منتقل میکنند ۳ نکته کلیدی کمتر گفته شده: ۱. نویسنده خود تجربه زندگی در شیلی دوران پینوشه را داشته است ۲. ساختار روایی کتاب از آثار بورخس و کافکا الهام گرفته ۳. برخی صحنهها به شکلی هوشمندانه بازنویسی وقایع واقعی کودتاهای آمریکای لاتین است در یک نگاه: این رمان نه درباره یک کشور خاص، که درباره هر جامعهای است که در آن حقیقت قربانی ایدئولوژی میشود پ.ن (آیا ارزش خواندن دارد؟): پاسخ: یک شاهکار مطلق! اما... برای شما مناسب است اگر: به «ادبیات متعهد» علاقه دارید ، از « پازلهای روایی »لذت میبرید ، « تاریخ معاصر» را از دریچه ادبیات میپسندید شاید نپسندید اگر: دنبال «رمان سرگرمکننده» سبک هستید ، از «فضاهای سیاسی سنگین» خسته میشوید نکته خوانش: بهتر است با تمرکز کامل و در بازههای کوتاه خوانده شود
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.