یادداشت - Geli
1403/8/23
— بعنوان اولین کتابی که از هرمان هسه خوندم؛ واقعا وجودم رو لمس کرد، شروع کتاب با افکار پر ترس و چارچوب گناهآمیز بچهای بود که افکار منطقی و انتقاد داشت ریسههای اعتقادات بچگیشو از هم پاره میکرد و فکر میکرد دنیا به آخر رسیده. — احساس عذابوجدان و گناه و زیرپا گذاشتن اعتماد آدمهای مهم زندگیش روی روزهای کودکیش سایه انداخته بود و به مرور یادگرفت یکسری چیزها لازمه طبیعی برای بقای هر آدمیه؛ نه لزوما یک گناه یا پایمال کردن حقوق انسانی. — همذاتپنداری شدیدی با این شخصیت داشتم و دیدگاه جالب هرمان هسه نسبت به دینها و افکاری که از ابتدا باهاشون خو گرفتیم (مثل مذهب) هم روی طرز نگرش خودم موثر بود. از تلفیق دین و فلسلفه هم لذت بردم. — در نهایت بنظر من پایانِ خوبی داشت، یا حداقل مورد پسند من بود و مناسبترین کتابی بود که توی اون روزها میتونستم بخونم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.