یادداشت فرزانه طاهونی

                این کتاب یک کتاب روانشناسی با مثال ها و متد ها و نظریه ها نیست. این کتاب تجربیات یک مادر است که با پرورش فرزندانش در یک فرهنگ متفاوت جزییاتی را در تربیت فرزند در این دو فرهنگ دیده که شاید اگر این تفاوت نبود نسبت به آن ها بی تفاوت بود. 
این کتاب برای من یک نکته مهم داشت. و آن اینکه اصلا درست چیست؟ اصلا آیا فقط دو انتخاب فرانسوی یا امریکایی بودن را داریم؟ انتخاب ایرانی بودن کجاست؟ اصلا آیا ما با این دقت می توانیم درباره جزییات تربیت فرزند در فرهنگ خودمان حرف بزنیم؟ تفاوت های ما از کجا می آید؟ اگر مادر و پدری آزادی زیاد به کودک خود دادند اشتباه می کنند یا بهترین کار دنیا همین است؟‌ آیا انقدر ساده می توان نسخه واحدی برای تربیت هر کودکی پیجید؟ تربیت یک هنر است که سینه به سینه منتقل می شود و با دقت در جزییات می توانیم توجهاتی داشته باشیم. ولی در نهایت به نظرم کودکان بسیار شبیه به چیزی می شوند که ما اکنون هستیم. پس اگر می خواهیم کودکانمان جور دیگری باشند، لازم هست که جور دیگری باشیم. 

کتاب تربیت فرزند به سبک فرانسوی با یک تراژدی شروع می شود. تراژدی زوجی که بعد از بچه دار شدن، به سفر می روند و انتظار دارند مثل گذشته در رستوران غذا بخورند. قهوه بنوشند و کنار ساحل قدم بزنند. ولی این تجربه با فرزند ۹ ماهه شان تبدیل به یک فاجعه می شود. و نکته جالب اینجاست که مادر این داستان مشاهده می کند که در میز های اطراف انها زوج هایی با فرزند کوچک هستند که خیلی ارام غذا می خورند. 
این تفاوت نقطه مهم تلنگر تربیتی نویسنده می شود. چرا بچه های فرانسوی اینقدر آرام غذا می خورند و راحت در ساحل بازی می کنند؟ تفاوت کجاست. 

در این کتاب ما با کلیدواژه های متنوعی در فرهنگ فرانسوی ها در تربیت فرزند آشنا می شویم که چند کلید واژه از بین آن ها برای خودم جذاب تر بود و دوست دارم در این نوشته بیشتر درباره شان بنویسم. 
۱- صبر
 وقتی پای تربیت فرزند باشد فکر میکنم اجابت کردن درخواست فرزندم مهم ترین کار در لحظه است. فکر میکنم اگر مادری باشم که خواسته کودکم را اجابت نکنم چون خودم در حال انجام کار شخصی هستم یک مادر بی کفایتم. 
ولی صبوری کردن در اجابت خواسته های کودک خودش نکته ای است که باعث می شود کودک متوجه شود مرکز عالم نیست. خواسته او مهم است ولی برای رسیدن به خواسته اش حتما نیاز به صبوری دارد. همه ادم ها دربست ننشسته اند تا خواسته او را برآورده کنند. 
در کتاب می خوانیم که صبر کردن از در تربیت فرانسوی از همان اولین روز های تولد کودک شروع می شود. از همان زمانی که کودک گریه می کند. در فرانسه کودک را مشاهده می کنند. تحلیل می کنند که این گریه برای چیست و بعد به سراغ کودک می روند. شاید کودک الکی غری زده باشد و خودش آرام شود. چرا که نه؟ اینطوری از همین الان یاد می گیرد که خودش هم می تواند مشکلاتش را حل کند. 
نتیجه این صبر کردن در نوزادی خیلی عجیب و قابل توجه است. طبق گفته کتاب اکثر کودکان فرانسوی بعد از ۳ ماهگی می توانند کامل بخوابند. و برای خواب نیاز به شیر شبانه ندارند. 
۲- توجه به خود و زندگی زناشویی
وقتی بچه دار می شویم مرکز توجه دو نفره مان می شود یک نفر. کودک این را می فهمد و به عبارت ساده روی سر شما سوار می شود. برعکس باید او بفهمد که زندگی زناشویی و فردی مادر و پدرش چه حریمی دارد و خودمان هم لازم است تا خود تک نفره و دونفره مان را اهمیت بدهیم. پس اگر با بچه هایت بعد از ۳ ماه سر کار رفتی مادر بی کفایتی نیستی. اگر مادر بودی ولی در خیلی از جلسات رسمی حتی کسی نفهمید که مادری مادر بیکفایتی نیستی. نگران نباش. تو فقط یه مادر فرانسوی هستی :)) . 
بر همین اساس کریش ها و مهد کودک ها از ۶ ماهگی کودکان را نگهداری میکنند. این مراکز دولتی هستند و حتی مادرهایی که شاغل نیستند هم برای مستقل شدن فرزندانشان آن ها را به این مراکز می فرستند. 
بچه ها در کریش ها و مهدکودک ها مهارت های مختلف یاد می گیرند و ارتباط سالم بین همسالان خود را تجربه می کنند. طبق گفته نویسنده این کار در فرهنگ آمریکایی به عنوان خودخواهی و ظلم به کودک محسوب می شود. نوع نگاهی که ما در ایران هم با آن آشنا هستیم. 
۳- غذا
در فرانسه غذا مهم است و اصول دارد. ادم ها وعده های غذایی خود را کامل و با اداب می خورند و به جز وعده های اصلی و میان وعده ها چیز دیگری نمی خورند. این یک شکل تعارفی در خورد و خوراک نیست. وقتی این را می فهمی که با همین شیوه با کودکان خودشان هم برخورد می کنند. یعنی اگر کودک قبل از غذا بگوید گرسنه است باز او را به صبوری دعوت می کنیم تا وعده اصلی. پس کودکان فرانسوی در وعده اصلی واقعا گرسنه هستند پس با ارامش غذا می خورند و نمی خواهند فقط بازی کنند و غذا را به جاهای مختلف پرتاب کنند. همچنین مادران معتقدند که بچه ها لازم است چیز های مختف بخورند و اینکه کودک غذایی را دوست نداشته باشد و اصلا نخورد محترم شمرده نمی شود.. پس با ارامش مزه ها و مواد غذایی مختلف را به ارامی وارد برنامه غذایی کودکان خود می کنند. 
۴- آزادی یا چارچوب
به نظرم اینجا هنوز سخت ترین بخش ماجراست. چیزی که روانشناس های مختلف به آن اشاره می کنند. روش هایی برای آن می گویند ولی واقعا نحوه اجرای این ازادی و چارچوب بسیار زیاد اهمیت ارزش های مختلف را در زندگی کودک مشخص می کند. کجاها نه است؟ و کجا ها می توانم انتخاب کنم؟
در این کتاب نیز به این مفهوم می پردازد به اصرار خانواده های فرانسوی برای پیروی از اصول و چارچوب های فرهنگی و تعارض آن با تربیت آزاد آمریکایی که معتقد است کودک می تواند از این طریق استعداد های خود را بهتر کشف کند و آن را شکوفا کند. نویسنده خود نیز در این زمینه قضاوت نمی کند و همچنان معتقد است که ایجاد تعادل میان آزادی و چارچوب هنری است که هر مادری به شیوه خود باید آن را بیازماید. 

و سرفصل های دیگری که نیاز به فکر دارد و هزار سوال دیگر که هر مادر و پدری حتما برای رسیدن به پاسخ هر کدامشان بارها خود را مستاصل حس کرده است.
        
(0/1000)

نظرات

ممنون خیلی عالی