یادداشت Mohammad Sadeq Alizadeh
1401/7/14
بهشتی در ایران سرنوشتی مشابه شریعتی و یا حتی امام موسای صدر دارد. موافقان سفت و سختی که از قضا در این روزهای عالم سیاست و حکومت زیر علم لیبرالیسم سینه میزنند و با حفظ موضع نسبت به اپوزیسیونِ آنتی جمهوری اسلامی، در درون سیستم اما سازمخالفت میزنند و ترجیح میدهند به اعتدالگرا شناخته شوند. اعتدالگرایانی که البته صدای لرزانی دارند و ترسی همگانی و عموما هم از موضوع ضعف با اردوگاه فرنگیجماعت برخورد میکنند. اینها مدعی اصلی این روزهای بهشتیاند. انقلابیها و اخوندها وروحانیون هم شاید از ترس اینکه پرِ روشنفکری بهشتی به پر حوزه و روحانیت نخورد و خدشهای بهشان نزند، تعصبی به این هملباسشان نشان نمیدهند و ترجیح میدهند مدعیان بهشتی همین جماعت مسلمانِ شبهلیبرال لرزان باشند. توی تاریخ اما ریز که بشوی، بهشتی را در نقد روحانیت و سنت چیزی شبیه مطهری و شریعتی میبینی.. هر قدر تیغ سلبی شریعتی و مطهری علیه روحانیت سنتی تیز است اما آن طرف بهشتی از موضع ایجاب، خیلی از رفتارها و سیره روحانیت سنتی را زیر سوال میبرد. رفتار ومنش و مشی بهشتی که البته بیشباهت به رفتار و منش و مشیِ خامنهای آن روزها هم نیست در رنگ و لعاب به آدمهایی با هویت اصالتا فرهنگی نزدیکتر است تا آدمهایی با هویت اصالتا سیاسی. چیزی که در روحانیت آن سالها غریب مینمود و شاید رمز غربت این نسل از روحانیون در آن سالها هم همین باشد. رفقای معتدل و شبهلیبرال ما که در این سالها عموما ناظر به همین وجه از شخصیت بهشتی سخن میگویند و مدعی آنند. آن طرف اما بهشتی از نظر اصول یک انقلابی محکم و رسوخناپذیر است. توی تاریخ ریز که بشوی این اصولگرایی فرهنگی را در برخوردهای محکم او با جبهه ملی و نهضت آزادی و سایر شبهلیبرالهای مسلمانِ آن سالها میبینی چه اینکه در برخورد با مخالفت لایحه قصاص موضع او تفاوتی با موضع تند امام ندارد. تفاوت در بیان و زبان است صرفا. الغرض که کاش میشد این سینه زدن لیبرالها زیر علم بهشتی را بهتر و دقیقتر و مشخصتر کشید زیر سوال.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.