یادداشت

آلیس پای آتش
        در یادداشت‌های قبلی نوشته بودند «نمی‌توانیم این کتاب را زمین بگذاریم» و من هربار که دستم گرفتم بخوانم، می‌خواستم پرتش کنم توی دیوار. شبیه خواندن در حال تشنج است یا مثل خود «آسله» سوار بر قایقی روی سطح مواج در سه‌شنبه‌‌ای طوفانی از اواخر نوامبر. به‌خاطر تعریف‌هایی که شنیده بودم از این کتاب، ادامه دادم و ارزشش را داشت. نه چون کتاب خارق‌العاده‌ایست؛ به این دلیل که نویسنده یک ابزار ادبی متفاوت (اگر نگویم تازه) به‌کار برده تا احساس داستان را درست منتقل کند. زاویه دید انگار جریان سیال است از نگاه دوم شخص محدود به ذهن دو نفر. می‌توانید تصور کنید چقدر دیوانه‌کننده؟؟؟
ماجرایش درباره دو انسان متفاوت با اسم و سرنوشتی یکسان است. آدم‌هایی که در یک خانه سال‌ها با هم زیسته‌اند، با غم‌‌های مشترک و چشم‌انتظاریِ مدید.
      
4

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.