یادداشت سورینام
1404/7/2 - 20:09

آخر رمان رو خیلی دوست داشتم. نقطه اوج داستان قطعا آخرش بود؛ جایی که شخصیت اصلی داستان، میان دوگانه آزادی و سعادت، دومی را انتخاب میکند. شاید مرگ نقطه رهایی انسان از رنجهای روزمره زندگی باشد. با این حال این دوراهی اخلاقی، آزادی و سعادت زمینی با هم ناسازگارند. تمامیتخواهی و افراط در اولی، دومی را نابود خواهد کرد. شخصیت اصلی داستان پیش از جراحی، نظیر سایر انسان ها، در رنج است. رنجی ابدی نشأت گرفته از روح که چون موریانه جان انسان را میخورد. و پس از جراحی، تمام رنج او از میان میرود از جمله تنهایی و وابستگی اش. شاید واقعا باید روحهای خود را بکشیم تا جسم ما در سعادت زندگی کند. بهشت نیز همچنین جایی است. جایی که رنج های روحانی ما از میان رفته و جسم ما در سعادت است. در این دنیا اما تنها چیزی که باقی میماند، رنج است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.