یادداشت [زمزمهگر،واژهپردازیازدیارسطرهایخیال]
[زمزمهگر،واژهپردازیازدیارسطرهایخیال]
16 ساعت پیش
این کتاب بیشتر شبیه یه اعترافنامهست، نه فقط از یه پسر به پدرش، بلکه انگار از یه انسان به تمام اون چیزایی که تو زندگیش ترسناک، سنگین یا فلجکننده بودن. کافکا تو این نامه انگار یه بارِ روحی رو که سالها حمل کرده، واژه به واژه زمین می ذاره. رابطهی پدر و پسر اینجا تبدیل میشه به نمادی از سلطه، ترس، قضاوت، و ناکامی. آدم با خوندنش حس میکنه داره وارد ذهن یه آدم شکننده میشه که باهوشه، اما توی تاریکیهای خودش گیر کرده.. اگه دنبال یه داستان هیجانانگیز باشید، این کتاب شاید حوصلتون رو سر ببره. ولی اگه از اونایی باشین که دوس دارن تو ذهن نویسنده ها سرک بکشن و دردای عمیق انسانی رو بفهمن، این نامه عالیه. شاید همون چیزهایی رو نشونتون بده که تو خودتون جرئت دیدنش رو نداشتین.. کتابی نیست که تمومش کنی و بزاری کنار یه چیزی ازش ته دلت میمونه، یه طعم تلخ ولی واقعی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.