یادداشت sotoode yaraly
دیروز
رمان "رستگاری یک قدیسه" رو تموم کردم...damn من طرفدار پر و پا قرص ژانر جنایی نیستم...یا حتی ادبیات ژاپن...ولی خب فکر کنم از این به بعد حتما یه کتاب جنایی توی لیستم بزارم! این کتاب هیچ چیزی کم نداشت. اونقدری کتاب خوندم که متوجه بعضی ضعف ها بشم ولی این کتاب...بی نقص؟ بود. خسته کننده نبود. خیلی با دقت اطلاعات رو وارد کرده بود. پیچش های ذهنی توی بهترین جای ممکن ایجاد میشدن. چیزی که درمورد کتاب های غیر فانتزی دوست دارم اینه که اکثر اوقات توی همون چپتر اول مخاطب رو جذب میکنن و داستانشون رو نهایتا توی ۳۰۰-۴۰۰ صفحه تموم میکنن؛ به کامل ترین و بهترین شکل ممکن. و پایان داستان...منظورم صفحات آخر آخر کتاب ئه...خیلی واقعی تموم شد. خیلی ساده و در عین حال تاثیر گذار. کارکتر های کتاب شخصیت خودشون رو به خوبی نشون دادن. تمام رفتار هاشون با توجه به شخصیتشون قابل توضیح بود. نکتهایه که به نظرم بیشتر توی کتابای درام و خصوصا خصوصا جنایی بیشتر راجع بهش دقت میشه. منحصر به فرد بود. به عنوان کسی که توی راه مترو و اتوبوس کتاب میخونه و باید با سر و صدا کنار بیاد؛ این کتب هر گونه حواس پرتی رو میگیره و صداهارو ساکت میکنه تا فقط خودش حرف بزنه. نکته قابل ملاحظهای که معمولا کسی بهش دقت نمیکنه. توصیفات خیلی حرفه ای بودن. نه اونقدر زیاد که آدم سر درد بگیره و نه اونقدر کوتاه که جزئیات نادیده گرفته بشه. من این کتاب رو از کتابخونه امانت گرفتم. کتاب معروفیه توی این ژانر و فکر میکنم بتونین شما هم پیداش کنین.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.