یادداشت joiboy
2 روز پیش

🔸گزنه و استخوان: ششمین کتاب امسالم🔸 کتاب خیلی عجیبیه، ولی خب قشنگ هم هست. اولش با یه حالوهوای دارک و مرموز شروع میکنه، اونجوری که حس میکنی قراره تا تهش تو یه دنیای تاریک و عجیب بمونی. حتی جلدش هم دقیقاً همین حس رو میده. ولی یهو همه چی عوض میشه و کتاب میره سمت فضایی بامزه و گرم و دلنشین. خلاصه بدون اینکه بخوام حاشیه برم، بریم سر اصل حرفام. --- 🛑پیش نیاز ها برای قبل خوندنش:🛑 🔻داستانش حال و هوای یه قصهی کلاسیکو داره، ولی با نوشتاری امروزی و راحت. انگار مثلاً بیان سیندرلا رو با سبک نوشتار امروزی بنویسن. نویسنده بهنظرم خوب تونسته این تلفیق رو دربیاره و راستش خوشم اومد از این سبک نوشتنش. حالا چرا اینو گفتم؟ چون نباید با یه سری توقعات بری سراغش. مثلاً شخصیتپردازی عمیق تو کار نیست، یعنی اون مدلی نیست که بشینی با شخصیتا زندگی کنی. ولی خب کاراکترا باحال و بانمکن، دوسشون داری. اتفاقای عجیبغریب توش زیاده، بعضیاش شاید منطقی نباشه، ولی اونقد خوب تعریف شدن که اذیت نمیشی. دنیاسازی خیلی خاصی هم نداره، ولی فضاها رو قشنگ میتونی تصور کنی. کلاً کتابیه برای لذت بردن، نه اینکه بشینی تجزیهتحلیلش کنی.🔻 --- 1️⃣:داستان ماجرا دربارهی یه شاهدخته، بچهی سوم یه خانوادهی اشرافی. یه وصلت سیاسی بین کشورشون و کشور شمالی باعث میشه خواهر بزرگترش بمیره و یه تراژدی سنگین رخ بده. اوایلش نویسنده پرش زمانی داره، یعنی یه بار میریم گذشته، بعد برمیگردیم به حال. این اولش جذابه، ولی بعد دیگه میچسبه به گذشته و داستان کند میشه. من تا صفحه نود که خوندم، گفتم خب اینم از کتاب بد چهارم امسالم! ولی وقتی خانم غبارروب میاد تو داستان، ورق برمیگرده. شخصیت جالب و بانمکیه، با ورودش حال داستان عوض میشه. بعدشم فضای ماجراجویی شروع میشه، شخصیتای جدید میان، و همه چی جون میگیره. کلاً اگه بخوام خلاصه بگم، داستان مثل یه قصهی قدیمیه که الان بازنویسی شده، یه چیزی تو مایههای سیندرلا یا سفیدبرفی، ولی با زبان و فضای امروزی. --- 2️⃣:روایت تا صفحه نود بیشتر با فضا و توصیف سروکار داریم. بعد از اون، دیالوگا میشن اصل ماجرا. شخصیتا از طریق حرف زدنشون خودشونو نشون میدن، نه با توضیح مستقیم. این مدل روایتو خودم خیلی دوس داشتم، چون هم خلاقه هم سخت، ولی نویسنده خوب از پسش براومده. --- 3️⃣:شخصیت پردازی اگه دنبال شخصیتپردازی عمیق و خاصی، اینجا خبری نیست. بیشتر شخصیتا تیپگونهان، ولی هرکدوم لحن و استایل حرف زدن خودشونو دارن. قشنگ معلومه نویسنده وقت گذاشته براشون. من شخصاً مشکلی با این نداشتم، چون از اول میدونستم داستان هدفش یه چیز دیگهست: سرگرمی و حس خوب گرفتن از قصه. --- 4️⃣:فضا و توصیفات تو وصف کردن خیلی زیادهروی نشده، ولی اون چیزی که هست کافیه و کارو درمیاره. مثلاً اوایل که حال و هوا دارکه، قشنگ حسش منتقل میشه. بعد که ماجرا میره تو جنگل، من خودمو میدیدم وسط یه عالمه درخت کاج، که نور آفتاب از لای شاخهها بهم میتابه. خیلی حس لطیف و قشنگی داشت. به دل من که نشست. --- 5️⃣:ترجمه و ظاهر کتاب من قبلاً کتاب "شمشیر کایگن" رو با ترجمهی سهیلا سهرابی خونده بودم، اونم شاهکار بود. این کتاب هم بازم ترجمهش روونه، خوشخوان و بیدردسره. کتاب هم از نظر ظاهر، یکی از خاصترینهاست. جلد و عطفش محشره، از اون کتاباس که دلت نمیاد بذاریش تو قفسه. دم نشر باژ گرم، کارشون عالی بوده. --- جمعبندی آخر: 🔸«گزنه و استخوان» یه کتابیه برای حال خوب. دنبال منطق عجیب یا شخصیتپردازی شاهکار نباش. بخون که بخندی، لذت ببری و از یه داستان متفاوت و بانمک حال کنی. من که خوشم اومد، امیدوارم تو هم حال کنی باهاش!🔸 🟧🟡با نظراتم موافقی؟🟡🟧
(0/1000)
نظرات
دیروز
تقریبا با تمام مرور موافقم (البته چون انگلیسی خوندم نظری در مورد ترجمه ندارم). ولی خب، خودم بهش ۴/۵ دادم. به نظرم اون میزان لذت و نمک ارزشش رو داشت 😄 هر چند که کاملا موافقم که بعضی اتفاقات منطق درست درمونی نداشت، ولی خب وقتی در کل از یه کتاب لذت ببرم سهلگیرانهتر امتیاز میدم. تو ترجمه یادداشت آخر نویسنده هم بود؟ من خیلی باهاش خندیدم، بانمکترین یادداشت نویسندهای بود که تا الان خوندم :)
1
3
joiboy
دیروز
1