یادداشت Sahar Chambary
20 ساعت پیش

کتاب «تدفین مادربزرگ» شامل چند داستان کوتاه از گابریل گارسیا مارکز است که هر کدامشان حالوهوای خاص خود را دارند، ولی همهشان بهنوعی ریشه در سبک رئالیسم جادویی، طنز تلخ، و نگاه عمیق او به انسان و جامعه دارند. برات بهترتیب همان عناوینی که در فهرست عکس هست، تحلیل تخصصی کوتاه و جمعبندی مینویسم: ۱. خواب نیمروز سهشنبه روایتی آهسته، با حس خفگی گرما و سکون ظهر، که تضاد میان آرامش ظاهری و رنجهای پنهان زندگی را نشان میدهد. مارکز با جزئیات حسی (بوی عرق، صدای سکوت، حرارت دیوارها) داستانی میسازد که در آن آدمها بهنوعی تسلیم شرایط شدهاند. در واقع داستان نقدیست به بیتفاوتی جامعه. ۲. روزی چون روزهای دیگر در این داستان، عادیترین روز ممکن، تبدیل به بستری برای آشکارشدن پوچی یا تکرار بیپایان زندگی روزمره میشود. مارکز با جزئیات کوچک، تنهایی شخصیتها و فقدان تغییر را برجسته میکند. این نگاه به "روزمرگی" یکی از درونمایههای مهم آثار اوست. ۳. در این دهکده دزدی وجود ندارد طنزی اجتماعی با تم ضدقهرمان. عنوان بهخودیخود یک کنایه است، چون روایت نشان میدهد حتی جایی که ظاهراً دزدی نیست، نوعی فساد یا منفعتطلبی زیرپوستی وجود دارد. مارکز ساختار اخلاقی جامعه را زیر سؤال میبرد و با طنز تلخ، پرده از دورویی اجتماعی برمیدارد. ۴. بعد از ظهر شگفت بالتاتار روایتی با حالوهوای جادویی و غیرواقعی، که حس رویا و واقعیت در آن آمیخته میشود. این داستان بیشتر به ریشههای رئالیسم جادویی مارکز نزدیک است و بهنوعی درباره انتظار، حسرت، و جادوی لحظات نادر در زندگی حرف میزند. ۵. بیوه موتنی بل یکی از داستانهای مهم مارکز که در آن به تنهایی، سوگواری، و روابط انسانی در سایه مرگ میپردازد. بیوه بهعنوان نماد سکوت و غرور، در برابر قضاوت و نگاههای جامعه ایستاده. این داستان ترکیبیست از تراژدی و طنز پنهان. ۶. یک روز بعد از شنبه مارکز اینجا بهنوعی به رابطه میان مذهب، عادتهای جمعی، و رخدادهای غیرعادی میپردازد. روایت از فضای پس از یک روز تعطیل مذهبی آغاز میشود و کمکم رویدادها به سمت حالتی غیرواقعی و استعاری میروند. ۷. گلهای مصنوعی ایدهی مصنوعی بودن گلها، نماد احساسات و روابطی است که ظاهرشان زیبا اما بیجاناند. مارکز در این داستان کوتاه، به موضوع تظاهر، فاصله میان ظاهر و باطن، و تنهایی شخصیتها میپردازد. ۸. تدفین مادربزرگ عنوان داستان پایانی که نام کتاب هم از آن گرفته شده، ترکیبیست از سوگواری، خانواده، و طنز خاص مارکز. مراسم تدفین، در عین غمانگیزی، پر از صحنههای بامزه، شلوغیهای بینظم و شخصیتهای رنگارنگ است. مارکز نشان میدهد حتی لحظههای رسمی و اندوهناک هم در واقع تکهای از نمایش انسانی و اجتماعیاند. جمعبندی کلی: این مجموعه، عصارهای از جهانبینی مارکز است: رئالیسم جادویی در همتنیدگی رویا و واقعیت طنز اجتماعی برای نقد عادتها و ساختارهای فاسد شخصیتپردازی کوتاه اما بهیادماندنی جزئیات حسی که فضا را زنده میکند خواندنش مثل راه رفتن در کوچههای روستایی آمریکای لاتین است؛ جایی که گرما، بوی خاک، صدای پرندهها، و شایعات مردم همه در داستان جریان دارند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.