یادداشت آرمان سلطانی
1403/10/8
تمام لیوانهای شیشهای قابلیت شکسته شدن دارند اما تحت شرایطی مانند افتادن روی زمین سخت. ما انسانها هم تحت شرایطی،قابلیت این رو داریم که تبدیل به یک عصیانگر بشویم،تبدیل به کسی که ایجاد هرج و مرج میکند و ساختارهای اجتماعی را زیر سوال میببرد و خلاصه،تبدیل به ارنستو چهگوارا بشود.چهگوارا آینهای از درون عصیانگر سرکوبشده ماست.و شاید یکی از دلایل محبوبیت چه همین باشد. اما چه اتفاقی افتاد که «ارنستو گوارا دلا سرنا»ی جهانگرد که هیچ دیدگاه سیاسی نداشت،تبدیل به «ارنستو چهگوارا»ی انقلابی شد؟ باید گفت که علاوهبر دیدن بدبختی مردم آمریکای جنوبی که بوسیله ایالات متحده آمریکا استثمار میشدند،کودتای گواتمالا با دخالت مستقیم ایالات متحده آمریکا(درمورد کودتا گواتمالا پستی خواهم گذاشت) بزرگترین تاثیر را بر روی ارنستو گذاشت و به جرات میتوان گفت اگر کودتای گواتمالا اتفاق نمیافتاد ارنستو هیچگاه تبدیل به یک چریک انقلابی نمیشد.او که قبلا کتابهای مارکس،لنین،مائو و استالین را خوانده بود،با دیدن همبستگی و ضد امپریالیست بودن کمونیستهای گواتمالایی،تبدیل به یک کمونیست شد. زمانی که تاثیرات اتفاق گواتمالا باعث شده بود او کمی گیج و سردرگم بشود(زیرا تا قبل از آن تصمیم داشت اروپا را بگردد و جهانگردی کند)دومین اتفاق بزرگ در زندگی او رخ داد:فیدل کاسترو تاثیرات چه پس از آشنایی به فیدل ثبات پیدا کرده و او هدف خود را مشخص کرد: کمک به فیدل کاسترو برای راه انداختن یک جنگ چریکی در کوبا. او در جریان جنگهای چریکی کوبا هوش نظامی و اراده فولادین خودش را نشان داد.در بسیاری از جنگها درحالی که تعداد نفرات دشمن آنها ده تا پانزده برابر آنها بود،با تکنیکهای نظامی چه آنها به راحتی بر دشمن چیره میشدند. او در جنگهای چریکی کوبا به اوج پختگی خود رسید و تبدیل به ارنستو چهگوارا شد. پس از پیروزی انقلاب کوبا او شش سال دیگر در کوبا ماند و سپس به هویت اصلی خود،یعنی یک چریک انقلابی برگشت اما بدلیل شرایطی که ناخواسته ایجاد شدند،او در هر دو جنگ چریکی کنگو و بولیوی شکست خورد و شکست در بولیوی به قیمت جانش تمام شد و هرگز نتوانست آرزویی که همیشه داشت،یعنی به راه انداختن انقلابی در وطنش،آرژانتین،برسد. . چه گوارا در مدت 4 ماه حدود 550 نفر از عوامل رژیم باتیستا  را اعدام کرد و سیاستهای غلطش در اقتصاد کشور باعث ضربه شدیدی به انقلاب کوبا شد.او هرکسی را که مخالفت خود را علیه کوبا و فیدل ابراز میکرد با او را اعدام میکرد یا به زندان میانداخت و به فیدل کاسترو کمک کرد یک دیکتاتوری در کوبا به را بیندازد. اما او مانند فیدل کاسترو یک سیاستمدار نبود بلکه کسی بود که دغدغه داشت.دغدغه کسانی که تحت ظلم و ستم بودند؛دغدغه کسانی که محروم هستند.او بدنبال خوشبختی انسانها بود هرچند که راه اشتباهی را برای این هدف انتخاب کرده بود.ایمان راسخ او به هدفش را در کمتر کسی میتوان دید و صداقت او در معدود شخصیتهای تاریخی وجود دارد.او قید یک زندگی آرام و راحت را زد تا هدفش را تحقق بخشد. درواقع،چهگوارا نه یک انسان کامل و نه یک قهرمان بود،بلکه یک انسان بود.انسانی با تمام ضعفها و قوتهایش. . در آخر چه گوارا را نه دوست دارم و نه محکومش میکنم بلکه همواره به او احترام خواهم گذاشت و امیدوارم انسانهایی همانند چهگوارا ظهور کنند ولی با این تفاوت که راه دیگری برای رسیدن به هدف رستگاری انسانها انتخاب کنند. . کتاب بسیار خوب،مستند و با جزئیات کاملی بود.هم نویسنده و هم مترجم زحمت بسیار زیادی برای کتاب کشیدند.(هردو به سراغ مکانهایی که چه گوارا در اونجا بوده رفتن و با آشنایان و دوستان چه مصاحبه کردن) بهترین کتاب درمورد چه گوارا که تا الان نوشته و ترجمه شده همین کتاب هست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.